2022-11-20 09:22 AM
[ ۹۰ سال پیش جمهوری اوکراین شوروی] کنگره موزیسینهای فولک در سالن اپرای خارکیف برگزار شد. هدف کنگره دخیل ساختن نوازندگان دورهگرد در ساخت جامعه سوسیالیستی نوین، آشنایی آنان با اولویتهای ایدئولوژیک و دور انداختن سنتهای پوسیده اعلام شد.
صدها نفر از این خوانندگان، عموما نابینا، با کودکان راهنمایشان در کنگره حضور یافتند. بعد آنها را برای شرکت در کنگره موزیسینهای فولک سراسر شوروی، به مقصد مسکو سوار قطار کردند. قطار در تاریکی شب در حومه خارکیف در حاشیه جنگل ایستاد. موزیسینهای نابینا و کودکان را پیاده و آنها را به کنار کانالی که از قبل کنده شده بود برده و به خط کردند. یک واحد از NKVD تمامشان را یک به یک اعدام کرد و در کانال انداخت و رویشان را با خاک و آهک پوشاند. سازها را هم سوزاندند...
از هزار سال پیش در اوکراین، کوبزارها (نوازندگان دورهگرد نابینا) به راهنمایی یک پسربچه، روستا به روستا میرفتند و با خواندن آوازهایی از حماسههای باستانی و ملی اوکراین، زندگی میگذراندند. کوبزارها اسم خود را از کوبزا ساز سنتی اوکراین گرفته بودند. مردم آنها را دوست داشتند. آنها با ترانههایشان ، خاطره قهرمانان گذشته اوکراین را در یاد روستاییان زنده نگه میداشتند.
از سالهای اول استقرار حکومت شوروی در اوکراین، تعدادی از موزیسینهای نابینا به دست بلشویکها به قتل رسیدند اما هیچ تحقیقاتی در مورد این قتلها صورت نگرفت.
کمیته مرکزی حزب کمونیست چند راهکار در پیش گرفت و قوانینی در ممنوعیت تکدیگری، محدودیت اجرای موسیقی، و الزام به ثبت سازها در پلیس و اخذ تأییدیه و ... تصویب شد.
کوبزارهای متخلف بدون آب و غذا زندانی میشدند تا بمیرند و سازهایشان سوزانده میشد. یک کمپین تبلیغاتی هم در مطبوعات شروع شد که در آن، کوبزارها عناصر اصلاحناپذیر معرفی شدند و “مردم” خواستار آن بودند که به کارشان رسیدگی شود.
ساز کوبزا در روزنامهها یک گاوآهن موزیکال نامیده شد که باید دور انداخته شود و جایش را به آکاردئون بدهد. کارخانهها در اوکراین موظف شدند دهها هزار ساز مناسب برای آموزش تودهها، یعنی آکاردئون و بالالایکا تولید کنند.
در مرحله بعد، مقالات متعددی از سوی بعضی نویسندگان اوکراینی منتشر شد که خواهان تحت تعقیب قرار گرفتن این نوازندگان دورهگرد بودند. یوری اسمولیچ نوشت: ساز کوبزا تهدیدی واقعی است، زیرا به شدت با عناصر میهن دوستانه فرهنگ اوکراین مرتبط است.
کوبزارها گذشته را برای اوکراینی ها زنده میکنند. ساز کوبزا و لباس سنتی نوازندگان، ژوپان و شاروواری (جلیقه و شلوار سنتی اوکراینی)، تداعی کننده قرون وسطا است.
میکولا خویلووی خواستار زدن مشتی محکم برای پایان جنون “کوبزا زدگی” مردم شد.
اما Mykola Bazhan شاعر، از دیگران سبقت گرفت. او شعری سرود به نام “کورها”، و کوبزارها را اوباش بیسر و پای متعفن و نالان، و اشعار حماسی و باستانی شان را، نغمه های شوم خواند.
البته در آن سالهای وحشت، بسیاری از جمله ماکسیم ریلسکی برجستهترین شاعر وقت به همراه تعداد زیادی از فولکلوریستها، مورخان و محققان هنر، از کوبزارها و هنر موسیقی فولک اوکراین دفاع کردند، و موقعیت شغلی خود را از دست دادند و برای دههها، خود و آثارشان از سوی سیستم بایکوت شد.
با وجود این، هنوز بلشویکها نتوانسته بودند آن مشت محکمی که قرار بود جنون کوبزا زدگی مردم اوکراین را درمان کند، بزنند. متدهای حسابشدهای برای کنترل اوضاع به کار گرفته شد.
کوبزارهایی که در برنامه های فرمایشی “نبرد برای رهایی خلق” شرکت نکرده بودند، مجبور به طی دورههای بازآموزی در کولخوزها شدند؛ در این مزارع اشتراکی، گروههای چند نفره موزیک خلقی زیر نظر NKVD و کمیسار آموزش، و مجبور بودند به جای سرودهای فولک میهن دوستانه، آوازهایی برای حزب و بزرگداشت شوروی را اجرا کنند..
ایده اعدام دستهجمعی کوبزارها از ۱۹۲۵ در حلقه استالین و رفقا مطرح شد و زمان کنگره، دسامبر ۱۹۲۷ تعیین شد اما چون اسم و مشخصات تمام کوبزارها در کمیسیون قومیتهای آکادمی علوم اتحاد شوروی، ثبت نشده بود، تا دسامبر ۱۹۳۰ به تعویق افتاد.
در ۱۹۳۰ اعلام شد کنگره ی موزیسینهای فولک، نوازندههای باندورا و لیرنیک، بر پا شده. استالین برای کنگره پیام “زندگی بهتر، زندگی شاد تر” فرستاد. آنها باید جمع میشدند و در باره آینده حرف میزدند. نوازندگان نابینا، حرف استالین را باور کردند و از سراسر اوکراین به خارکیف آمدند.
و بعد تمامشان را به گلوله بستند. چرا؟ چون کارهای عظیمی باید انجام میشد؛ اشتراکی کردن و مکانیزاسیون و اینها جلوی دست و پا را گرفته بودند. به همین سادگی.
نابینا بودند و حتی به درد کار اجباری در اردوگاه نمیخوردند. تیرباران راه حل سادهتری بود و انجام شد.
صدها نفر از این خوانندگان، عموما نابینا، با کودکان راهنمایشان در کنگره حضور یافتند. بعد آنها را برای شرکت در کنگره موزیسینهای فولک سراسر شوروی، به مقصد مسکو سوار قطار کردند. قطار در تاریکی شب در حومه خارکیف در حاشیه جنگل ایستاد. موزیسینهای نابینا و کودکان را پیاده و آنها را به کنار کانالی که از قبل کنده شده بود برده و به خط کردند. یک واحد از NKVD تمامشان را یک به یک اعدام کرد و در کانال انداخت و رویشان را با خاک و آهک پوشاند. سازها را هم سوزاندند...
از هزار سال پیش در اوکراین، کوبزارها (نوازندگان دورهگرد نابینا) به راهنمایی یک پسربچه، روستا به روستا میرفتند و با خواندن آوازهایی از حماسههای باستانی و ملی اوکراین، زندگی میگذراندند. کوبزارها اسم خود را از کوبزا ساز سنتی اوکراین گرفته بودند. مردم آنها را دوست داشتند. آنها با ترانههایشان ، خاطره قهرمانان گذشته اوکراین را در یاد روستاییان زنده نگه میداشتند.
از سالهای اول استقرار حکومت شوروی در اوکراین، تعدادی از موزیسینهای نابینا به دست بلشویکها به قتل رسیدند اما هیچ تحقیقاتی در مورد این قتلها صورت نگرفت.
کمیته مرکزی حزب کمونیست چند راهکار در پیش گرفت و قوانینی در ممنوعیت تکدیگری، محدودیت اجرای موسیقی، و الزام به ثبت سازها در پلیس و اخذ تأییدیه و ... تصویب شد.
کوبزارهای متخلف بدون آب و غذا زندانی میشدند تا بمیرند و سازهایشان سوزانده میشد. یک کمپین تبلیغاتی هم در مطبوعات شروع شد که در آن، کوبزارها عناصر اصلاحناپذیر معرفی شدند و “مردم” خواستار آن بودند که به کارشان رسیدگی شود.
ساز کوبزا در روزنامهها یک گاوآهن موزیکال نامیده شد که باید دور انداخته شود و جایش را به آکاردئون بدهد. کارخانهها در اوکراین موظف شدند دهها هزار ساز مناسب برای آموزش تودهها، یعنی آکاردئون و بالالایکا تولید کنند.
در مرحله بعد، مقالات متعددی از سوی بعضی نویسندگان اوکراینی منتشر شد که خواهان تحت تعقیب قرار گرفتن این نوازندگان دورهگرد بودند. یوری اسمولیچ نوشت: ساز کوبزا تهدیدی واقعی است، زیرا به شدت با عناصر میهن دوستانه فرهنگ اوکراین مرتبط است.
کوبزارها گذشته را برای اوکراینی ها زنده میکنند. ساز کوبزا و لباس سنتی نوازندگان، ژوپان و شاروواری (جلیقه و شلوار سنتی اوکراینی)، تداعی کننده قرون وسطا است.
میکولا خویلووی خواستار زدن مشتی محکم برای پایان جنون “کوبزا زدگی” مردم شد.
اما Mykola Bazhan شاعر، از دیگران سبقت گرفت. او شعری سرود به نام “کورها”، و کوبزارها را اوباش بیسر و پای متعفن و نالان، و اشعار حماسی و باستانی شان را، نغمه های شوم خواند.
البته در آن سالهای وحشت، بسیاری از جمله ماکسیم ریلسکی برجستهترین شاعر وقت به همراه تعداد زیادی از فولکلوریستها، مورخان و محققان هنر، از کوبزارها و هنر موسیقی فولک اوکراین دفاع کردند، و موقعیت شغلی خود را از دست دادند و برای دههها، خود و آثارشان از سوی سیستم بایکوت شد.
با وجود این، هنوز بلشویکها نتوانسته بودند آن مشت محکمی که قرار بود جنون کوبزا زدگی مردم اوکراین را درمان کند، بزنند. متدهای حسابشدهای برای کنترل اوضاع به کار گرفته شد.
کوبزارهایی که در برنامه های فرمایشی “نبرد برای رهایی خلق” شرکت نکرده بودند، مجبور به طی دورههای بازآموزی در کولخوزها شدند؛ در این مزارع اشتراکی، گروههای چند نفره موزیک خلقی زیر نظر NKVD و کمیسار آموزش، و مجبور بودند به جای سرودهای فولک میهن دوستانه، آوازهایی برای حزب و بزرگداشت شوروی را اجرا کنند..
ایده اعدام دستهجمعی کوبزارها از ۱۹۲۵ در حلقه استالین و رفقا مطرح شد و زمان کنگره، دسامبر ۱۹۲۷ تعیین شد اما چون اسم و مشخصات تمام کوبزارها در کمیسیون قومیتهای آکادمی علوم اتحاد شوروی، ثبت نشده بود، تا دسامبر ۱۹۳۰ به تعویق افتاد.
در ۱۹۳۰ اعلام شد کنگره ی موزیسینهای فولک، نوازندههای باندورا و لیرنیک، بر پا شده. استالین برای کنگره پیام “زندگی بهتر، زندگی شاد تر” فرستاد. آنها باید جمع میشدند و در باره آینده حرف میزدند. نوازندگان نابینا، حرف استالین را باور کردند و از سراسر اوکراین به خارکیف آمدند.
و بعد تمامشان را به گلوله بستند. چرا؟ چون کارهای عظیمی باید انجام میشد؛ اشتراکی کردن و مکانیزاسیون و اینها جلوی دست و پا را گرفته بودند. به همین سادگی.
نابینا بودند و حتی به درد کار اجباری در اردوگاه نمیخوردند. تیرباران راه حل سادهتری بود و انجام شد.