2022-11-20 08:30 AM
..اصولاً پدر بزرگوار من - خدا رحمتشان کند - جزو قدما بود و اصلاً برق و اینها را هم شاید جایز نمیدانست و به همین دلیل، ما برق در منزل نداشتیم. البته ظاهراً حرام نبود، ولی استفاده نمیکرد. ... در تبریز برق بود، ولی ما استفاده نمیکردیم.
... مرحوم پدر روماتیسم گرفت. دکترها گفتند که شب ها تشک یا یک وسیله یُ مخصوص برقی زیر پایتان بگذارید و بخوابید. آنوقت بود که از منزل همسایهمان مرحوم حاج عبدالمطلب ممقانی که تاجر بود و برق داشت، یک سیم کشیدند و آوردند منزل ما و بعد یک دوشاخه و پریزی. ایشان شبها پایشان را میگذاشت روی تشکچه یِ برقی و پایش خوب شد.
... ایشان چون برای نماز شب مداوم بود و نصفشبها همیشه بیدار بود، مادرم بلند میشد و سماور را روشن میکرد و زغال میانداخت که روشن بشود تا ایشان یک چایی یا آبجوشی بخورند... یکی از مریدان یک کتری برقی آورد که تازه به بازار آمده بود و مرحوم پدر وقتی بیدار میشد، کتری برقی را میزد به برق و آب جوش میآمد و احتیاجی به بیدار شدن مادر و بنده - که در آن اتاق میخوابیدم - نبود. بعد مشکلِ برق حل شد و دیدند که برق چیز مفیدی است و لزومی ندارد که حرام باشد.
من یادم است که در محفل علما و جلساتی که بود، بعضیها به ایشان میگفتند: آقا! شما که استفاده از برق را مثلاً جایز نمیدانستید! حالا چطور شده؟ مرحوم پدر میگفت: آقا شما که نمیدانید این چه خوبیهایی دارد! ما یک سیم میزنیم آنجا، دو دقیقه دیگر داغ میشود و جوش میآید! این دیگر حلال است!
... مرحوم پدر روماتیسم گرفت. دکترها گفتند که شب ها تشک یا یک وسیله یُ مخصوص برقی زیر پایتان بگذارید و بخوابید. آنوقت بود که از منزل همسایهمان مرحوم حاج عبدالمطلب ممقانی که تاجر بود و برق داشت، یک سیم کشیدند و آوردند منزل ما و بعد یک دوشاخه و پریزی. ایشان شبها پایشان را میگذاشت روی تشکچه یِ برقی و پایش خوب شد.
... ایشان چون برای نماز شب مداوم بود و نصفشبها همیشه بیدار بود، مادرم بلند میشد و سماور را روشن میکرد و زغال میانداخت که روشن بشود تا ایشان یک چایی یا آبجوشی بخورند... یکی از مریدان یک کتری برقی آورد که تازه به بازار آمده بود و مرحوم پدر وقتی بیدار میشد، کتری برقی را میزد به برق و آب جوش میآمد و احتیاجی به بیدار شدن مادر و بنده - که در آن اتاق میخوابیدم - نبود. بعد مشکلِ برق حل شد و دیدند که برق چیز مفیدی است و لزومی ندارد که حرام باشد.
من یادم است که در محفل علما و جلساتی که بود، بعضیها به ایشان میگفتند: آقا! شما که استفاده از برق را مثلاً جایز نمیدانستید! حالا چطور شده؟ مرحوم پدر میگفت: آقا شما که نمیدانید این چه خوبیهایی دارد! ما یک سیم میزنیم آنجا، دو دقیقه دیگر داغ میشود و جوش میآید! این دیگر حلال است!