ارسالها: 667
موضوعها: 40
Likes Received:
2 in 2 posts
Likes Given: 1
تاریخ عضویت: Jul 2022
اعتبار:
0
2022-12-16 12:05 AM
(آخرین ویرایش: 2022-12-16 12:07 AM، توسط شهاب.)
اجتهاد و مرجعیت
عبدالحسین امینی معتقد بود اجتهاد [در دنیای جدید] از حیطه قدرت فرد خارج است و باید «هیئت فتوا»ی مقتدر، شجاع و زمانشناس تشکیل شود.
وی تألیف رساله را برای مرجعیت جهان تشیع که باید جهانی باشد، کافی نمیدانست و کسانی را که بدون شایستگی، مقام مرجعیت را بر عهده میگیرند، نکوهش میکرد
و این کار را جنایتی میدانست که مساوی از دست دادن همه ارزشهای تشیع است.
او بر این باور بود که باید میان عنوانهایی چون مجتهد، صاحب رساله، مقلَّد، و «مرجع/زعیم جهان تشیع» تفاوت قائل شد
و در مرجعیت، علاوه بر شروط معروف (بلوغ، عقل،...) باید شروط دیگری هم در نظر گرفت.
امینی معتقد بود صدها جریان فکری، فلسفی، سیاسی، تربیتی، اقتصادی و نظامی در جهان امروز هست و از همین رو، بر این باور بود که سرپرستی تمامی میراث علمی، حقوقی، اجتماعی و سیاسی علی و آل علی را نمیتوان فدای چند سال فقه و اصول خواندن و طلبگی کردن فلان آقا کرد
و این همه را نمیتوان به دست کسانی سپرد که دلهای ترسو، سینههای تنگ، چشمان کوتهبین، اندیشههای منجمد، مغزهای بسته و قلبهای بیحماسه دارند.
حکیمی، حماسه غدیر، ۱۳۸۶ش، ص۲۹۴.
ارسالها: 667
موضوعها: 40
Likes Received:
2 in 2 posts
Likes Given: 1
تاریخ عضویت: Jul 2022
اعتبار:
0
محتوای روضهخوانی
علامه امینی از بیشتر محافل و مجالس مذهبی خشنود نبود و نقدهایی بر این مجالس مطرح میکرد. مهمترین نقد او بیاطلاعی و ناآگاهی بسیاری از گویندگان از حدیث و معارف دینی بود و به سخنان نامستند و نامناسب اهل منبر و برخی از روضهخوانان، ایراد داشت.
امینی میگوید: «در یکی از مجالس عمده تهران، در ایام عزاداری شرکت کرده بودم، در وسط منبر، با اینکه کاری زننده بود، برخاستم و بیرون آمدم،
چون نشستن و گوش دادن به آن حرفها را حرام دانستم.
ارسالها: 667
موضوعها: 40
Likes Received:
2 in 2 posts
Likes Given: 1
تاریخ عضویت: Jul 2022
اعتبار:
0
عهد الست
قرآن در آیات 172 و 173 سوره اعراف خبر از تعهد فطری انسان در مقابل خدا میدهد که انسان ذاتاً حق را میشناسد و ربوبیت او را پذیرفته،
وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّکُمْ
قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا
أَن تَقُولُواْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ،
أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَکَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَکُنَّا ذُرِّیَّةً مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ
یعنی آنگاه که از فرزندان آدم،از پشت نسلهایشان،تعهد گرفتیم، خودشان را گواه خودشان گرفتیم، که آیا من ربّ شما نیستم؟
گفتند: آری شهادت میدهیم. این کار را کردم تا روز قیامت نگویند ما نسبت به ربوبیت تو غافل بودیم، یا بگویند که پدران ما مشرک بودند و ما هم فرزندان آنها بودیم و از خود اطلاعی نداشتیم، آیا ما را هلاک میکنی به جهت کاری که آن باطلان کردند؟
نتایج آیه :
الف – ذات همة انسانها با پروردگار خود روبرو شدهاست.
ب – همه بدون استثناء ذاتاً به رب بودن خداوند شهادت دادهاند.
ج – همه با یک علم ذاتی و حضوری پروردگارشان را میشناسند.
د – در قیامت بدکاران نمیتوانند بگویند ما از ربوبیت خداوند بیاطلاع بودیم، چون جانشان چنین تصدیقی را همواره داشته و آنها با مشغول کردن خود به دنیا، آن صدا را در خود خاموش کرده و در نتیجه نشنیدند.
ه – با توجه به این ذات و فطرتِ آشنایِ به پروردگار هستی، نمیتوانند بگویند چون پدران ما مشرک بودند ما هم مشرک شدیم و محیط و تربیت خانوادگی را بهانهای برای بدبودن خود بگیرند. لذا ریشه اصلی بد بودن و خوب بودن هر کس، خود فرد است و علت اصلی خود انسان است که در مقابل ندای فطرت چه موضع و انتخابی بکند. و چه بسا از والدین غیر صالح و در محیطی فاسد، انسانهایی متعالی سربرآورند، چرا که این انسانها نگذاشتند صدای فطرت در جانشان خاموش شود.
و - این نوع رویارویی با پروردگار که از طریق علم حضوری و شهود قلبی انجام میگیرد، جای انکار و عذری باقی نمیگذارد.
ز - چون انسان فطرت و ذاتی دارد که آن ذات و فطرت، خدا را میشناسد، انسان میتواند با فعّال نگهداشتن آن فطرت، حق را از باطل تشخیص دهد.
ح – کار مربی در اصلاح انسانها « ذکر و تذکر» به حقایق است تا انسان براساس فطرتش به خود آید و به خود حقیقیاش که از رسیدن به آن راضی است، دست یابد، نه از خود گرفته شود. و نقش اصلی را در پذیرفتن ندای فطرت و یا پشتکردن به آن، خود فرد بهعهده دارد و به همین جهت هم میشود از یک پدر و مادر در شرایط مساوی دو فرزند بهوجود آید که یکی کاملاً به فطرت خود پشت کردهباشد و لذا نباید نقش محیط و خانواده و امثال اینها را عمده کرد و بدی بدکاران را از دوش آنها برداشت، و یا والدین علت اصلی انحراف فرزندان را به خود نسبت دهند.
7- توحید فطری : یعنی انسان فطرتاً هم خدا را « خالق هستی» و هم « ربّ هستی » و هم « اله و معبود هستی » میشناسد. یعنی فطرت انسان، توحید را در همه ابعاد آن درک میکند. لذا اماممعصوم(علیهالسلام) میفرمایند:
« فَطَرَهُمْ عَلَیالتَّوحید » یعنی براساس توحید، انسان سرشته شده.
و در نتیجه در عمق جانش میفهمد خدایی در صحنه است که هم خالق هستی و هم رب هستی و هم معبود اوست. در همین رابطه قرآن میفرماید:
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ، وَ اَنِ اعْبُدُونی هَذا صِراطٌ مُسْتَقِیم
یعنی ای فرزند آدم! مگر به شما سفارش نکردم و شما تعهد نکردید که شیطان را نپرستید، زیرا که او برای شما دشمنی آشکار است، و مرا بپرستید که راه مستقیم همین است و بس.
یعنی راه راست، همان راه است که فطرت انسانی نشان میدهد و آن پرستش خدای یگانه است و پرستش هر معبودی غیر خدا کجروی و انحراف از مسیر مستقیم فطرت است و فراموشی پرستش خدای متعال در واقع؛ دورافتادن از فطرت انسانی و فراموشکردن خویشتن حقیقی خویش است.
ارسالها: 667
موضوعها: 40
Likes Received:
2 in 2 posts
Likes Given: 1
تاریخ عضویت: Jul 2022
اعتبار:
0
مومن اهل گذشت و کرامت است
خداوند در آیه اول سوره ممتحنه میفرماید:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ
ما هرگز نباید دشمنان خود و دشمنان انسانیت را دوست بگیریم،
ولی در آیه ۸ همان سوره میفرماید:
لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ
بدین معنا که اگر طرف کافر هم باشد ولی با شما سر جنگ نداشته باشد، او را نیکی کنید و نسبت به او عدالت ورزید. و از این جهت باید متوجه این دو امر باشیم. از آن طرف باید نشان دهیم که فرد مؤمن نسبت به انسانها اهل گذشت و کرامت است
به همان معنا که جناب مولوی فرمود:
مؤمن آن باشد که اندر جذر و مد / کافر از ایمان او حسرت خورد
ارسالها: 667
موضوعها: 40
Likes Received:
2 in 2 posts
Likes Given: 1
تاریخ عضویت: Jul 2022
اعتبار:
0
بهترین راه، گفتگو و تبیین است تا در بستر گفتگوی بدون جدال و تحکم حقیقت برای طرفین، آری! برای طرفین ظهور کند. عمده آن است که طرفین گفتگو به دنبال حقیقت باشند و سعی کنند گفتگو را به بستر روشنشدن حقیقت تبدیل نمایند
بدونآنکه اصرار داشته باشند یک طرف پیروز و طرف دیگر شکست بخورد
ارسالها: 667
موضوعها: 40
Likes Received:
2 in 2 posts
Likes Given: 1
تاریخ عضویت: Jul 2022
اعتبار:
0
جایگاه رفیع دین شناسی
حضرت امام باقر علیه السلام
متَفَقِّهٌ فِي الدِّينِ أَشَدُّ عَلَى الشَّيْطَانِ مِنْ عِبَادَةِ أَلْفِ عَابِد
یک نفر که در دین به فهم عمیق رسیده باشد، برای شیطان از عبادت هزار عابد مضرّتر است.
«بصائر الدرجات» ج ۱ ص ۷
ارسالها: 667
موضوعها: 40
Likes Received:
2 in 2 posts
Likes Given: 1
تاریخ عضویت: Jul 2022
اعتبار:
0
#شکافنده_ی_علوم
ابو بصیر میگوید:
با امام باقر علیه السلام به مسجد مدینه وارد شدیم، مردم در رفت و آمد بودند.
امام به من فرمود: از مردم بپرس آیا مرا میبینند؟
از هر که پرسیدم آیا ابوجعفر را دیده ای پاسخ منفی شنیدم در حالیکه امام در کنار من ایستاده بود.
در این هنگام یکی از دوستان حقیقی آن حضرت «ابو هارون» که نابینا بود به مسجد در آمد.
امام فرمود: از او نیز بپرس.
از ابو هارون پرسیدم: آیا ابو جعفر را دیدی؟
فوراً پاسخ داد: مگر کنار تو نایستاده است؟
گفتم: از کجا دریافتی؟
گفت: چگونه ندانم در حالی که او(امام باقر عليه السلام) نور درخشنده ای است.
بحارالانوار ج۴۶ ص۲۴۳
ارسالها: 667
موضوعها: 40
Likes Received:
2 in 2 posts
Likes Given: 1
تاریخ عضویت: Jul 2022
اعتبار:
0
امام صادق(ع) فرمود:
خداوند مردمی را برای دوزخ آفرید و به ما دستور داد که به آنها تبلیغ کنیم و ما هم تبلیغ کردیم ولی آنها چهره درهم کشیدند و دلشان نفرت پیدا کرد و آن را به ما برگردانیدند و تحمل نکردند و تکذیب کردند و گفتند: جادوگر و کذاب است
خدا هم بر دلهاشان مهر نهاد و آن را از یادشان برد سپس خداوند زبان آنها را به پاره ای از حق باز نمود از این رو با زبان اقرار می کنند درحالی که قلب هایشان منکر آن است تا به این ترتیب از اولیایش و اهل طاعتش دفع شر کند که اگر چنین نبود خداوند در زمینش عبادت نمی شد
ما مامور شده ایم که از آنها دست برداریم و حقایق را پوشیده و پنهان داریم. شما هم از آن که خدا به دست برداشتن از او امر فرموده است، پنهان دارید و از آن که به کتمان و پوشیدگی از او دستور داده است پوشیده دارید.
کافی ج 1 ص 402 ح 5
این یعنی عده ای هستن که دشمن خدا هستن اما خدا زبانشون رو به بخشی از حق باز می کنه و در نتیجه میگن ما خدا پرستیم و بر حسین(ع) اشک می ریزن درحالی که دشمن هدف حسین(ع) هستن
چرا این اتفاق افتاده؟
تا این دشمنان باطنی و پیروان ظاهری حسین(ع) به پیروان حقیقی حسین(ع) آسیب نرسونن
ارسالها: 667
موضوعها: 40
Likes Received:
2 in 2 posts
Likes Given: 1
تاریخ عضویت: Jul 2022
اعتبار:
0
آیا حدیث «أَکثَرُ الْخَیرِ فِی النِّساءِ»(بیشتر خیرات در زنان وجود دارد) در منابع معتبر و قدیمی حدیث شیعه آمده است؟
اگر اینطور است پس چرا تاکنون در منبرها و تبلیغات دینی کسی به آن اشاره و استناد نمیکرد؟
پاسخ:
1 - این حدیث در کتاب «مَن لا یَحضُرُهُ الفقیه» که یکی از چهار کتاب معتبر حدیث شیعه است با ذکر سندی از امام صادق(ع) نقل شده است. این کتاب، حدود یازده قرن پیش به دست شیخ صدوق(ره) تألیف شده و اِجمالاً اعتبارش از «نهج البلاغه» کمتر نیست(1)
شیخ صدوق(ره) درباره احادیثی که در کتاب «من لا یحضره الفقیه» گردآوری کرده میگوید: «روایاتی که {در این کتاب} نقل کردهام چنان هستند که بر طبق آنها فتوا میدهم و حکم به صحتِ {محتوای آنها} میکنم و حجت بین من و خدایم هستند»(2)
بنابراین دستکم خود مؤلف به اعتبار این حدیث اعتقاد داشته است.
2 - همچنین بسیاری دیگر از علمای حدیث شیعه معتقدند سند و متن این حدیث، معتبر است مثلا مرحوم مولا محمدتقی مجلسی(پدر علامه مجلسی) در کتاب «روضة المتقین» که شرحی بر «من لا یحضره الفقیه» است، سند حدیث مورد اشاره را «موثَّقٌ کَالصحیح» مینامد یعنی بر این باور است که یکایک راویانی که واسطه نقل این حدیث از معصوم(ع) تا شیخ صدوق(ره) هستند، راویانی ثقه(قابل اعتماد) بودهاند(3)
3 - درباره محتوای حدیث مورد بحث باید گفت همراستا با آیهی زیر در سوره نساء است که میفرماید:
«... وَ عَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن کرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰ أَن تَکرَهُوا شَیئًا وَ یجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیرًا کثِیرًا
»(سوره نساء ؛ آیه 19)
ترجمه:
«و با آنها(زنانتان) به شایستگی و نیکویی رفتار کنید؛ و (حتی) اگر (به علتی) از آنان خوشتان نیامد، {فورا تصمیم به طلاق نگیرید زیرا} چه بسا چیزی را خوش ندارید ولی خدا در آن خیر فراوانی قرار دهد.»
بنابراین معنای این روایت، مورد تأیید قرآن کریم است.
از نظر عقلی نیز واضح است که اگر زنان نباشند و نقش بایستهی خود را انجام ندهند، زندگیِ مردان دچار نابسامانی میشود و نسل صالح و اُلفت و صمیمیت و سعادت دنیوی و اُخروی تحقق نمییابد.
4 - اینکه چرا چنین حدیث زیبایی در منبرها و تبلیغات دینی مشهور نشده به خاطر نامعتبر بودنِ آن نیست بلکه علل مختلفی دارد از جمله «غلبهی فرهنگ مردسالارانه بر جوامع بشری در طول تاریخ» و «وجود برخی از روایاتِ معارض با این حدیث» که عموماً سند و متن معتبرتری ندارند اما به خاطر تعدادِ بیشتر و نیز همراستا بودن با فرهنگ مردسالارانه، مورد استقبالِ بیشتری قرار گرفتهاند.
ارجاعات:
(1) صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج3، بَابُ کثْرَةِ الْخَیرِ فِی النِّسَاءِ، ص: 385
(2) صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص: 3
(3) محمدتقی مجلسی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه (چاپ قدیم)، ج8، ص: 93
ارسالها: 667
موضوعها: 40
Likes Received:
2 in 2 posts
Likes Given: 1
تاریخ عضویت: Jul 2022
اعتبار:
0
علت بیارادگی چيست؟
میدانيم که ما يک نفر نيستيم. اگر میخواستيم دقت به کار بريم هر يک از ما میبايستی صدها نام برای خود انتخاب کنيم. ما هر لحظه يک ماسک متفاوت به چهرۀ خود میزنيم و خود را به سيمای يک فرد متفاوت در میآوريم و میبينيم. من در اين لحظه خود را آدمی وارسته و رئوف و مهربان تصور میکنم. لحظهای بعد خود را به صورت ناپلئون میبينم، لحظهای بعد به صورت يک روحانی مقدس در میآيم، لحظهای ديگر خود را به صورت يک آدم "زرنگ" و پشتهمانداز در میآورم. يک لحظه سختگيرم، لحظهای بعد ملايم و باگذشت میشوم. وجود ما تجزيه شده است بين "من"های متفاوت که هر کدام شکل و رنگ و هدف و خواستهای متفاوت با ديگری دارد. هر لحظه يکی از منها به حاکميت وجود ما میرسد و میخواهد خودش را نمايندۀ بقيۀ "من"ها قلمداد کند و نيابتاً به جای آنها هم عمل کند. حال آنکه عمل آن "من"ی که به حاکميت رسيده است نمیتواند مورد تأييد ساير "من"ها باشد. فرض کنيد در يک شهری صد نفر زندگی میکنند به نام حسن و حسين و تقی و علی و غيره. يک لحظه حسن حاکم شهر میشود و میخواهد امور مربوط به حسن و تقی و علی را اداره کند؛ لحظهای بعد حسين و تقی و علی هم میخواهند همان کار را بکنند. حال آنکه تصميم حسن را حسين نمیپسندد و تصميم حسين را هم حسن و علی نمیپسندند. نتيجتاً در چنين شهری هماهنگی وجود نخواهد داشت. امور با يک روال منظم، روان و بیمانع پيش نخواهد رفت. وجود ما حکم چنين شهری را دارد. مثلاً من اعتياد به سيگار دارم و تصميم میگيرم از فردا سيگار نکشم. ولی میبينم فردا و فرداهای ديگر هم سيگار میکشم. علت اين امر آن است که "من"ی که سيگار را میطلبد و ميل دارد بکشد - فرضاً حسين - با "من"ی که سيگار را دوست ندارد و تصميم به ترک آن میگيرد - فرضاً حسن - با "من"ی که بايد اين تصميم را به اجرا درآورد - فرضاً علی - يکی نيستند. حسن سيگار را دوست ندارد، ولی حسين دوست دارد. موقعی که حسن در حاکميت است تصميم به ترک سيگار میگيرد؛ غافل از آنکه لحظهای بعد خودش ديگر از حاکميت افتاده است و حسين به حاکميت رسيده است. مسألۀ بیارادگی در حقيقت حاصل حرفنشنوی "من"های متفاوت و متضاد از يکديگر است.
زین دو هزاران من و ما ای عجبا من چه منم
گوش بنه عربده را دست منه بر دهنم
اراده
اما اينکه چرا ارادۀ بعضیها قویتر از ديگران است، مثلاً چرا وقتی بعضیها تصميم به ترک سيگار میگيرند میتوانند آنرا ترک کنند ولی بعضیها نمیتوانند.
به اين توضيح خوب توجه کنيد: در بسياری از موارد اصولاً "اراده" مطرح نيست و کاری نمیکند، بلکه زور و کشش خود "من"ها است که انسان را به يک طرف میکشاند. ولی در بعضی موارد هم علاوه بر سبکتر يا سنگينتر بودن زور "من"ها، "اراده" هم به عنوان يک نيروی جداگانه و مستقل نقش دارد. توضيح مطلب اين است که بسياری از "عمله خدمهای" که در ساختمان هويت فکری خدمت میکنند علاوه بر وظيفه و نقش مخصوصی که بر عهده دارند، خودشان هم به صورت يک "من" مستقل، جزئی از اجزای تشکيلدهندۀ آن ساختمان هستند – مثل افراد يک کشور که هر کس ضمن اينکه عضوی از اعضای تشکيلدهندۀ آن کشور است، شغل و وظيفۀ خاصی هم در سازمان کشور دارد. "اراده" علاوه برنقش ميانجی و کمکی و مبصر، خودش يک "من" مستقل نيز هست. کسانی که ارادهای قویتر از ديگران دارند آنهایی هستند که "اراده" علاوه بر وظيفه و نقش مخصوصش، يکی از "من"های مهم تشکيل دهندۀ ساختمان هويت آنها نيز هست. در اين صورت "اراده" در آنها به صورت يک "من" مستقل، دارای حق اعمال قدرت و حاکميت هم هست و بنابراين تجلی چشمگيری پيدا میکند.
اين توضيح را هم بدهيم که وقتی اراده به صورت يک "منِ" مستقل عمل میکند، هدف اساسیاش حفظ حيات خودش است، نه عملی که بوسيلۀ آن آنجام میشود. شما وقتی با قدرت اراده (ارادهای که بعنوان "من" عمل میکند) سيگار را ترک میکنيد، بيش از آنچه ترک سيگار برايتان مطرح باشد، حفظ و تداوم حيات "منِ با اراده" مطرح است. خيلیها هستند که بعد از دست زدن به کار معينی وسط کار متوجه میشوند که دارند دنبال کار عبثی میروند. ولی از ترس بازخواست "من با اراده" جرأت دست کشيدن از آن کار را ندارند.
ارسالها: 667
موضوعها: 40
Likes Received:
2 in 2 posts
Likes Given: 1
تاریخ عضویت: Jul 2022
اعتبار:
0
نحوه دعا در شب قدر
(در دعا) هم خیرات دنیوی را بخواهید، هم خیرات اخروی را ، هم از شرور دنیوی به خدا پناه ببرید هم اخروی، تنبلی هم نکنید! ...
... (یعنی) دستور است که نگویید:
“ خدایا ! تو می دانی من چه می خواهم ”
خدا می داند، اما آن باز کردن ریز ریز خواسته ها و به زبان آوردن و خواستن آنها از خدا ، این دستور است.
حوائج تان را باز کنید و ریز به ریز بشمارید و در محضر خدا بخواهید ، چه آنجا که خیر دنیا و آخرت را می خواهید و چه آنجا که دفع شر را می خواهید ، ریز به ریز باز کنید و به زبان بیاورید و بخواهید ...
کتاب ضیافت حقیقی ص ۱۲۱
ارسالها: 667
موضوعها: 40
Likes Received:
2 in 2 posts
Likes Given: 1
تاریخ عضویت: Jul 2022
اعتبار:
0
در سالهای نخست انقلاب، در مسجد محل، دانشجوی انقلابی و دینمداری بود که به ما درس قرآن میداد. هر هفته، آیهای را برای ما ترجمه میکرد و دربارۀ آن سخن میگفت.
آیاتی که برمیگزید، همگی آیات جنگ و جهاد بود. هفتهای یکبار هم به حوزۀ علمیۀ شهرمان میرفتیم که تفسیر قرآن بشنویم. استاد حوزوی آن درس نیز گرد آیات جهادی میگشت.
در همان مدرسۀ علمیه، روحانی متقی و فاضلی بود که عصر یکی از روزهای هفته، شرح نهج البلاغه میگفت. او نیز از میان همۀ خطبههای علی(ع) خطبۀ جهاد را برگزیده بود. دوستان دیگرمان هم که به کلاسهای مشابه میرفتند، بیشوکم همینگونه آیات و خطبهها را درس میگرفتند. آن روزها، برای اینکه از کمونیستهای ضد امپریالیسم و از ادبیات چپ، کم نیاوریم، پیوسته در پی آن بودیم که ثابت کنیم دین و کتاب آسمانی ما نيز انقلابی است و سخت مخالف سرمایهداری.
یادم است وقتی اولین بار آیهای را در قرآن دیدم که علیه مترفین (مرفهان) بود، دربهدر دنبال کمونیستهای دبیرستان بودم تا آیه را به آنها نشان دهم و درخشش پیروزیام را در چشمانشان ببینم.
در دهۀ هفتاد اما ورق برگشت. در آن سالها بیشتر نویسندگان و سخنرانان دینی، سخن از توانایی قرآن و دین برای مدیریت جوامع بشری میگفتند. بحث روز، پیشتازی دین در مسابقۀ پیشرفت و سازندگی بود. من نیز در آن سالها کتابی نوشتم به نام «قرآن، کتاب زندگی» که در قم چاپ شد.
امروز بر آنم که آنچه برازنده و در شأن کلام خدا است، پر کردن خلوت انسانها است. خلوت انسانها جایی است که در آن دلها تصفیه میشود و جانها آمادۀ کارهای بزرگ. معنوی کردن دل و جان انسانها، بسیار دشوارتر و البته اساسیتر از هر کار دیگری است.
...
نقد و نظر
ارسالها: 667
موضوعها: 40
Likes Received:
2 in 2 posts
Likes Given: 1
تاریخ عضویت: Jul 2022
اعتبار:
0
هویت فکری در تمام زمینهها مناسبتمند است؛ هرگز خودش برای خودش کافی نیست.
برای شوق و هیجان باید وابسته و نیازمند به روزها، مکانها، انسانها، نامها و نمودها باشد. منشاء همه چیز آن در بیرون است.
چه درد و مانعی در تو هست که نباید بطور مستمر در شور و شعف باشی، بدون هیچگونه علت برونی، بلکه در ذات خودت؟ چرا باید همیشه به مناسبت عید، به مناسبت تولد، بوسیلهٔ فلان موسیقی یا فلان شعر دچار هیجان و به اصطلاح مسرّت بشوی؟
انگار برای زیستن، در تمام ابعاد همیشه یک مناسبت لازم است. و کار این مناسبتها تکرار خود یعنی تکرار تصاویر بیروحی است که اگر تکرار نشوند انسان احساس هستی نمیکند.
کتاب «زندگی و مسائل»
ارسالها: 667
موضوعها: 40
Likes Received:
2 in 2 posts
Likes Given: 1
تاریخ عضویت: Jul 2022
اعتبار:
0
مشکلات دیدن هلال ماه
شیخ طوسى در تهذیب نقل کرده است که در دوران حکومت امیرالمؤمنین (ع)، مردم پس از بیست و هشت روز روزه، هلال عید فطر را مشاهده کردند.
امام(ع) به منادى دستور داد به مردم اعلام کند که ماه رمضان 29 روزه است و یک روز روزه قضا بگیرند
ظاهراً در آن سال اوّل ماه رمضان هوا ابرى بوده و ماه دیده نشده است. از این رو مردم شعبان را کامل و سى روزه حساب کرده اند و در پایان ماه رمضان با رؤیت هلال در شب 29 معلوم شده است که ماه شعبان نیز 29 روز بوده و مردم یک روز از آغاز آن را روزه نگرفتهاند. از این رو، حضرت امیر(ع) دستور دادند یک روز روزه قضا شود.
کلینى در کافى و شیخ در تهذیب از امام صادق(ع) نقل کرده اند که آن حضرت فرمود:
در زمان منصور عباسى روزى در حیره بر او وارد شدم. آن روز یوم الشکّ بود و مردم در شک بودند و قسم به خدا من مى دانستم که آن روز از ماه رمضان است.
منصور گفت: یا ابا عبداللّه، امروز روزه اى؟
گفتم: «ذاک إلى الإمام إن صُمت صمنا، و إن أفطرت أفطرنا؛
این مربوط به امام است اگر تو روزه بگیرى ما هم روزه مى گیریم، و اگر تو نگیرى ما هم نمى گیریم».
منصور به غلامش گفت: «سفره را بیاور» و من با منصور غذا خوردم و قسم به خدا مى دانستم که آن روز از ماه رمضان است.
راوى به امام صادق(ع) با شگفتى عرض کرد: روزى از ماه رمضان را روزه نگرفتى و افطار کردى؟
حضرت فرمود: ...
آرى قسم به خدا، افطار یک روز و گرفتن قضاى آن روزه برایم آسانتر از این است که گردنم را بزنند و خداى متعال عبادت نشود:
وکان إفطاری یوماً وقضؤه أیسر علىّ من أن یضرب عنقی ولا یعبد اللّه
شیخ صدوق در فقیه روایت کرده است از عیسى بن منصور که وى گفت:
در یوم الشکّ خدمت حضرت صادق(ع) بودم.
امام به غلامش فرمود: «غلام، برو ببین سلطان روزه گرفته است یا نه؟
غلام رفت و برگشت و گفت: سلطان روزه نگرفته است.
امام غذا طلب کرد و با هم تناول کردیم
ارسالها: 667
موضوعها: 40
Likes Received:
2 in 2 posts
Likes Given: 1
تاریخ عضویت: Jul 2022
اعتبار:
0
آثار عقبماندگی اقتصادی از منظر حضرت امام صادق(ع)
جناب شیخالائمه حضرت امام صادق علیهالسلام در روایت شریفی میفرمایند:
«غلاء السعر یُسیءُ الخُلق و یُذهِب الأمانة و یَضجُرُ المرءَ المسلم»
به این معنا که «گرانی قیمتها اخلاق و رفتار مردم را بد میکند. امانتداری را از بین میبرد و مردم مسلمان را در فشار و سختی به ستوه میآورد.»
تأکیدی که نشاندهنده آثار سوء عقبماندگی اقتصادی است و موجب میشود تا بر اثر گرانی و تورم، بخشهای گوناگون اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بهویژه ارزشهای اخلاقی جامعه به شدت آسیب ببیند که اینها همه از آثار عقبماندگی اقتصادی است.
بنابراین روایت و روایات متعدد دیگری که تأییدکننده این موضوع است، جهاد اقتصادی با جهاد فرهنگی ارتباط مستقیم پیدا میکند؛ چون در این میدان مبارزه، تلاش برای تولید انبوه محصولات فاسد فرهنگی با بهرهگیری از ابزارها و تکنیکهای متعدد از یک سو و از سوی دیگر برنامهریزی برای تحریم همهجانبه اقتصادی نظام جمهوری اسلامی ایران با یک هدف مشخص صورت میگیرد که آن افول اخلاق در جامعه اسلامی است که در صورت تحقق آن، همه آرمانهای نظام مورد تهدید قرار میگیرند.
جهاد اقتصادی، جهاد فرهنگی نیز بهشمار میرود و موجب رشد فرهنگی و بلکه رشد دینی جامعه خواهد شد.
* یکی از سپاهیان جهل، فقر است
جناب شیخ الائمه(ع) همچنین در روایت شریف دیگری نیز در توضیح مبحث مربوط به جنود عقل و جهل میفرمایند:
«یکی ازسپاهیان عقل، غنا و یکی از سپاهیان جهل، فقر است.»
با این تعبیر مشخص میشود که «فقر» در واقع زمینهساز «جهل» در جامعه است و این دو موضوع یک رابطه مشخص و تعریفشده در حوزههای اجتماعی دارند.
بر این اساس میتوان اینگونه نتیجه گرفت که عقبماندگی اقتصادی هم فقر دینی در جامعه ایجاد میکند و هم موجب بروز فقر فرهنگی در جامعه میشود.