تالار گفتگو - قرآن و حدیث
برگ معرفت - نسخه‌ی قابل چاپ

+- تالار گفتگو - قرآن و حدیث (https://quran-hadis.com)
+-- انجمن: معارف اسلامی (https://quran-hadis.com/forumdisplay.php?fid=5)
+--- انجمن: معارف (https://quran-hadis.com/forumdisplay.php?fid=4)
+--- موضوع: برگ معرفت (/showthread.php?tid=11)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8


برگ معرفت - شهاب - 2022-07-06

بنام خدا

یک برگ معرفت
یک نکته معرفتی


هدف خلقت - شهاب - 2022-07-06

هدف خلقت

خداوند می فرماید:
ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِنْسَ اِلاّ لِیَعْبُدُونَ
ما جنّ و انسان را خلق نکردیم مگر برای عبادت.
یعنی فقط برای عبادت آن ها را خلق کردیم.

یَا اَیُهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الذَّی خَلَقَکُمْ
ای مردم! پروردگار خود را عبادت کنید،

عبادت همان توجه قلبی است و این که جهت جان را به سوی او سیر دهیم و در این راستا تمام دستورات او را عمل کنیم، تا این توجه پایدار بماند
و قلب از انوار وجود مبارک حق بهره مند گردد.

عبادت : آن راهی که خداوند از طریق پیامبرانش در جلو ما قرار داده است تا بتوانیم به او برگردیم
عبادت یعنی نزدیکی به خدا و شدید شدن وجود. در هنگام نماز نیت می کنیم: نماز به جای می آورم قربهً الی الله ، هدف نماز ذکر خدا و تقرب به اوست و برای بنده از نمازش همان مقداری که به دل متوجه خدا بوده است سهم می باشد.

قربهً الی الله یعنی نزدیکی به خدایی که وجود مطلق است؛ پس نماز می خوانیم تا درجه وجودی جانمان شدید شود،
به عنوان مثال؛ آیا این گفتگو یا خواندن کتاب، عبادت است؟ دین می گوید بستگی به نیّت شما دارد. اگر برای قرب به خداست، عبادت است.

کسی که خدا ندارد و جهت روح را از کثرت به سوی اَحد نینداخته، در خود گمشده است روحش سیر ندارد، و هیچ چیزی را نمی بیند، خودش را هم نمی بیند. چه در این دنیا چه در آن دنیا

هستی و کمال مطلق از آن خداوند است و فلسفه ی حیات، تقرّب به خداست. انسان به این دنیا آمده است که بندگی کند و بندگی به معنای تقرّب به خداست. هستی مطلق، خداوند است و هستی مطلق همان کمال مطلق هم هست. پس با قرب به خدا، کمال مطلق و وجود برتر به دست می آید.

هدایت یعنی شدید شدن درجه ی وجودی جان انسان جهت نزدیک شدن به وجود مطلق. اگر کسی در راه هدفِ خلقتش گام برندارد، وجودش به پستی ها میل پیدا می کند و در نتیجه با پوچی ها هم آغوش می شود.

وقتی انسان با هستِ خود که عین ارتباط با حق است و هیچ استقلالی ندارد در محضر حق ایستاد و با حالت ذلت و بندگی محض نماز را قیام کرد و سعی نمود با توجه قلبی بهره مندی خود را از کمال مطلق بیشتر نماید، «هست» او شدیدتر می شود، و هر چه بیشتر در وادی بندگی و عبادت پایدار بماند، قرب او بیشتر می گردد و از حق، نصیب بیشتری می برد،
در این حالت دیگر عبادات او در حدّ قالب عبادات نیست، بلکه قالبی است که قلب و محتوا و نور دارد، از ظلمت محدودیت و کبر و حسد و غرور نجات می یابد و إن شاءالله از خود فانی و به حق باقی می گردد.

تاکید : که قرب با فکر به دست نمی آید، قرب با وصل شدن «هستیِ» انسان به «هستیِ» حق پدید می آید.

اموری مثل عقیده داشتن یا نداشتن به حقایق عالیه و خدا و قیامت ،در «هستی» انسان اثر دارد به طوری که عقاید حق وجود او را شدیدتر می کند و قرب بیشتری برای او پدید می آورد.
از نام عقیده به معنی گره، پیداست که با «جان» انسان، گره می خورد


RE: برگ معرفت - شهاب - 2022-07-06

امر به معروف و نهی از منکر

وظیفه‌ی امر به معروف؛ این یک وظیفه‌ی عمومی است
که یکی از مهم‌ترین معروفها حکومت حق و عدل است. در جامعه بایستی حکومتِ عادلانه باشد، حکومتِ حق باشد؛ باید مردم امر کنند به این [معروف]؛ مسئولیّت مردم را نشان میدهد.

یا مسئله‌ی لزوم مبارزه‌ی با انحرافات جامعه که امیرالمؤمنین در خطبه‌ی شقشقیّه، یکی از دلایل قبول حکومت را این قرار داد:
وَ ما اَخَذَ اللهُ عَلَی العُلَماءِ اَلّا یُقارّوا عَلیٰ کِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظلوم؛

یعنی خدای متعال این پیمان را از علما گرفته که به شکاف اجتماعی، به فاصله‌های اجتماعی تن ندهند و قبول نکنند فاصله‌های اجتماعی را که یکی از سیری مُشرف به موت بشود، یکی از گرسنگی.

رهبر معظم انقلاب


RE: برگ معرفت - شهاب - 2022-07-12

مشکل ما در اين جا است که وقتي مي‌خواهيم به حقيقتي اشاره کنيم، روحيه‌ي انتزاعي و استدلاليِ ما حجاب ما مي‌شود و سر بر مي‌کشد که دليل شما چيست.
ما مي‌توانيم وجود معاد را اثبات کنيم ولي آيا در آن صورت به حالاتي که براي حارثَة بن مالک پيش آمد مي‌رسيديم که به رسول خدا مي‌گويد: من دارم عرشِ خدا را مي‌بينم.

اگر از او بپرسيم به چه دليل؟ در واقع اين‌جا آن شخص را دفن کرده‌ايم.
يکي از انواع قتل پيامبران به همين صورت بوده است.

پيامبران آمدند ما را به ساحاتي متعالي‌تر از اين دنيا و مفاهيم عقلي ببرند و افقي در مقابل ما بگشايند، حالا ما سخن آن‌ها را در استدلال و آنچه استدلال در مقابل ما قرار مي‌دهد، محدود مي‌کنيم.

به گفته‌ي مولوي:

عقل بند رهروان است ای‌پسر
وآن رهاکن‌ره‌عیان‌است‌ای‌پسر

مي‌گويد آنچه عقل مي‌گويد غلط نيست، صحيح است ولي کامل نيست. مشکل آن است که تاريخ تفکرِ ما، تاريخ استدلال شده است در حالي که تفکر، محدود به استدلال نيست.
خداوند  مي‌فرمايد:
وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ
اي پيامبر اين قرآن را که ذکر است بر تو نازل کرديم


RE: برگ معرفت - شهاب - 2022-07-12

خداشناسیِ فلسفی و کلامی در حدّ مقابله با منکرین خدا است.

پيامبران نيامدند تا خدا را ثابت كنند؛ آمدند تا ما خدا را بيابيم
به همان معناي
إنّا لِلّه و إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ
تا نه بت‌پرست باشيم و نه از حضور خداوند در جاي‌جاي عالم غافل بمانيم،


RE: برگ معرفت - شهاب - 2022-07-12

امام حسین علیه السلام ـ به مردى که گفت: بنشین تا با یکدیگر درباره دین مناظره کنیم ـ فرمود:
اى مرد! من به دین خود آگاهم و راه راست برایم معلوم و روشن است. اگر تو نسبت به دینت آگاهى ندارى برو و آن را تحصیل کن، مرا چه به بحث و مجادله؟
همانا شیطان آدمى را وسوسه مى کند و در گوش او مى‌خواند و مى‌گوید: درباره دین با مردم مناظره کن تا فکر نکنند که تو آدم ناتوان و نادانى هستى!

الإمامُ الحسینُ علیه السلام ـ لرجُلٍ قالَ لَهُ : اجلِسْ حتّى نَتَناظَرَ فی الدِّینِ ـ :
یا هذا أنا بَصیرٌ بدِینی مَکشوفٌ علَیَّ هُدای ، فإن کُنتَ جاهِلاً بدِینِکَ فاذهَبْ واطلُبْهُ ،
ما لی ولِلمُماراةِ ؟!
وإنَّ الشَّیطانَ لَیُوَسوِسُ لِلرّجُلِ ویُناجیهِ ویقولُ : ناظِرِ النّاسَ فی الدِّینِ کیلا یَظُنّوا بکَ العَجزَ والجَهلَ !
«بحارالانوار، جلد2، صفحه 135»


RE: برگ معرفت - شهاب - 2022-07-12

امام الموحّدين حضرت علي مي‌فرمايند:
«عَجِبْتُ لِمَنْ يَنْشِدُ ضالَّتَهُ وَ قَدْ اَضَلَّ نَفْسَهُ، فَلايَطْلُبُه»
در شگفتم از كسي كه به دنبال گمشده‌اش مي‌گردد تا بجويد، در حالي‌كه خود را گم كرده ولي در جستجوي آن نيست.


RE: برگ معرفت - شهاب - 2022-07-12

سبعا من المثانی

انسان با خواندن سوره حمد که از روی توجّه و دقت صورت بگیرد : در
هفت مرحله از منازل جسمانی بعوالم روحانی منصرف شده . و بالأخره بمرتبه
اخلاص و طلب صراط مستقیم مخصوص منتهی می‌گردد . و شرح اینمعنی
بیان می گردد .

مُثانی جمع مَثنّی است ۰ و مُثنی بمعنی مورد انعطاف و محل برگردیدن و خم گشتن باشد ,
و در این سوره مبارکه در هفت مورد انعطاف و برگردیدن از موضوعی بموضوع دیگر صورت گرفته است .

اول - توجّه و انعطاف است برای ( بنام پروردگار متعال صورت گرفتن ) در
برنامه نماز یا عبادت یا قراءت . نه بنام دیگر .
و این توجّه پس از نیت قربت و تکبیر گفتن . شخص نمازگزار را از حالات عادی
و توجهات مادی منصرف به پروردگار متعال می‌کند .

دوّم - عطف توجّه به (ستودن خداوند متعال و باینکه او تربیت کننده تمام
عوالم ظاهری و باطنی بوده ) و همه را بسوی کمال خود سوق می‌دهد .
و از این لحاظ سزاوار و لازم است که آعمال و طاعات ما بنام او باشد , نه آنانکه
در مراحل زندگی ما موثر نیستند .

سوّم - توجّه و انعطاف صورت می‌گیرد به ( شمول و انبساط رحمتهای او بعموم
موجودات و عوالم ) بطوریکه فیوضات و آلطاف او همه را از ابتدای تکوین تا انتهای
هستی فرا گرفته است . و اینمعنی در تعقیب موضوع حمد و ربوبیّت ذکر شده . و
آنها را تثبیت می‌کند .

چهارم
- عطف توجّه است باینکه او در پایان زندگی ۰ و روزیکه همه در مقابل
عظمت حقّ متعال خضوع دارند : ( مالک مطلق و تسلّط و حکومت تمام داشته . و
کسی در آنروز نمی‌تواند از محیط سلطه او خارج شود ) و در اینصورت همه باید
خود را برای این روز آماده سازند.

پنجم - انعطاف است پس از توجّه بمقامات جلال و عظمت و سلطه خداوند
متعال به ( لزوم حصر عبادت برای او ) و باینکه او حاضر و ناظر بوده , و غیبت و
محجوب شدن او را سزاوار نباشد . و بندگان با معرفت و مخصوص او در همه حال
او را می‌بینند , و هميشه در محضر او و غرق نور او هستند .
پس نمازگزار در اینجا حال مخاطبت و حضور پیدا کرده .و از غیر او منقطع
گشته . و تنها در مقابل او عرض بندگی می‌کند .

ششم - در نتیجه حصر عبودیّت و اطاعت برای او . توجه پیدا می‌کند که ( یاری
و توفیق و حول و قوّت و اعطاء و رحمت همه از او و بدست او است ) و تنها از او
باید امید نعمت و یاری و رحمت داشته . و در همه حال باید گویا باشد که – ایاک نستعین

هفتم - در این مرتبه عطف توجه می‌کند بآنکه : بزرگترین نعمت و رحمت و
لطف و یاری پروردگار متعال درباره بنده خود ( همانا نعمت هدایت و توفیق او
است ) که بنده خود را بسوی سعادت و کمال و قرب بخدا و انجام وظائف عبودیّت و
طاعت و معرفت راهنمایی کرده . و بآنچه خیر و صلاح دنیوی و اخروی او است
توفیق عنایت فرماید .
البته هدایتی که مقزبین و بندگان مخصوص و آولیاء خود را بآن نحو هدایت
فرموده است » نه هدایت عمومی و مطلق .
اهدنا الصراط المستقیم صراط الَذین انعمت علیهم


RE: برگ معرفت - شهاب - 2022-07-12

قرآن و کتاب
چهار کتابت داریم و متناسب با آن چهار قرائت خواهیم داشت
کتابت در الواح خارجی ،کتابت در جریان طبیعی ، کتابت در لوح نفس ، کتابت در لوح محفوظ


ثمّ إنّ الکتابة إمّا فی الألواح الخارجیّة کما فی- کتبت فی القرطاس.
و إمّا فی الألواح الطبیعیّة بحدوث جریانات و حوادث خارجیّة، سواء کانت فی موضوع شخصیّ أو فی عالم، کما فی تثبّت حالات الحیض فی متن الطهر.
و إمّا فی ألواح الأنفس، بما تنتقش فیها من الصفات و الأفکار.
و إمّا فی اللوح المحفوظ عند اللّه تعالی، یضبط فیه ما یقضی و یقدّر.
فالقراءة أیضا تتعلّق بهذه المکتوبات الأربعة:

فالأوّل- کما فی-. حَتّی تُنَزِّلَ عَلَیْنا کِتاباً نَقْرَؤُهُ- ١٧/ ٩٣
و الثانی- کما فی-. یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ- ٢/ ٢٢٨
و الثالث- کما فی-. اقْرَأْ کِتابَکَ کَفی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً- ١٧/ ١٤
و الرابع- کما فی-. إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ- ٥٦/ ٧٧


قرائت خداوند - قرائت رسول و قرائت مردم

و القرآن مصدر جعل اسما للکتاب المنزل للنبیّ ص، و هذه التسمیة بلحاظ أنّه یقرأه اللّهُ و یقرأه الرسول و یقرأه الناس: و لیس شی‌ء غیره تکون له هذه الخصوصیّات الثلاثة:

أمّا قراءة اللّه عزّ و جلّ: فیقول تعالی-.
فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ
بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ-
فالقرآن فی هذه المرتبة فی لوح محفوظ عند اللّه تعالی، و هو اللوح الظاهر فیه ما یقضی و یقدّر من الأحکام و الحقایق، و هو لوحة من علم اللّه المحیط یفسّرها القرآن و تتجلّی فیه، و القارئ لها هو اللّه عزّ و جلّ، و هو ینزل علی لوح قلب النبیّ الأکرم، و یأخذه بقلبه و یراه رؤیة شهود و حضور.

و أمّا قراءةُ النبیّ الأکرم: فیقول تعالی-.
وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ
. تِلْکَ آیاتُ الْقُرْآنِ وَ کِتابٍ مُبِینٍ
وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النّاسِ عَلی مُکْثٍ
فهذا القرآن المجید قد اوحی و نزل علی قلب النبیّ الأکرم و شاهده مشاهدة حضور ثمّ یؤمر بتلاوته و قراءته علی الناس، لیتوجّهوا الی وظائفهم الّتی تقدّر و تقضی من جانب اللّه تعالی، فالقرآن من اللّه تعالی نازل علی النبیّ (صلی الله علیه و آله) لیقرأه علی الناس.

و أمّا قراءة الناس: فیقول تعالی-.
فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ
فانّ القرآن قد نزل لهدایة الناس الی السعادة و الکمال و البرّ و الخیر فی الحیاة الدنیا و الآخرة، فواجب لهم أن یقرءوه و یتعلّموا منه ما یرشدهم الی فلاحهم و صلاحهم.

التحقیق فی کلمات القرآن الکریم - حسن مصطفوی


RE: برگ معرفت - شهاب - 2022-07-12

اِذَا جَاءَ نَصْرُاللهِّ ...
مفسرّان ظاهر چنین تفسیر میکند که مصطفی (صلی اللهّ علیه و سلَّم) همتها داشت که عالمی را مسلمان کنم ودر راه خدا آورم چون وفات خود را بدید گفت آه نزیستم که خلق را دعوت کنم حق تعالی گفت غم مخور در آنساعت که تو بگذری ولایتها و شهرها را که بلشکر و شمشیر میگشودی جمله را بی لشکر مطیع و مؤمن گردانم و اینک نشانش آن باشد که در آخر وفات تو خلق را بینی از در درمیآیند گروه گروه مسلمان میشوند چون این نشان بیاید بدانک وقت سفر تو رسید اکنون تسبیح کن و استغفار کن که آنجا خواهی آمدن و اما محققان میگویند که معنیش آنست آدمی میپندارد که اوصاف ذمیمه را بعمل و جهاد خود از خویشتن دفع خواهد کردن چون بسیار مجاهده کند و قوتها و آلتها را بذل کند نومید شود خدای تعالی او را گوید که می پنداشتی که آن بقوت و بفعل و بعمل تو خواهد شدن آن سنتّست که نهادهام یعنی آنچ توداری در راه ما بذل کن بعد از آن بخشش ما در رسد درین راه بیپایان ترا میفرماییم که باین دست و پای ضعیف سیر کن ما را معلومست که باین پای ضعیف این راه را نخواهی بریدن.

بلک بصد هزار یک منزل نتوانی ازین راه بریدن الا چون درین راه بروی چنانک از پای درآیی و بیفتی و ترا دیگر هیچ طاقت رفتن نماند بعد ازآن عنایت حق ترا برگیرد چنانک طفل را مادام که شیرخواره است او را بر میگیرند و چون بزرگ شد او را بوی رها میکنند تا میرود اکنون چون قواهای تو نماند در آن وقت که این قوتها داشتی و مجاهدها مینمودی گاه گاه میان خواب و بیداری بتو لطفی مینمودیم تا بآن در طلب ما قوت میگرفتی و اومیدوار میشدی این ساعت که آن آلت نماند لطفها و بخششها و عنایتهاء ما را ببین که چون فوج فوج بر تو فرومیآیند که بصد هزار کوشش ذرهّ از این نمیدیدی اکنون
فَسَبِحَّ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاَسْتَغْفِرَهُ

استغفار کن ازین اندیشها و پندار که میپنداشتی آن کار از دست و پای تو خواهد آمدن و از ما نمیدیدی اکنون چون دیدی که ازماست استغفار کن
اِنَّهُ کانَ تَوَّاباً.


RE: برگ معرفت - شهاب - 2022-07-12

گفت پیغامبر شما را ای مهان
چون پدر هستم شفیق و مهربان
زان سبب که جمله اجزای منید
جزو را از کل چرا بر می‌کنید
جزو از کل قطع شد بی کار شد
عضو از تن قطع شد مردار شد
تا نپیوندد بکل بار دگر
مرده باشد نبودش از جان خبر
ور بجنبد نیست آن را خود سند
عضو نو ببریده هم جنبش کند
جزو ازین کل گر برد یکسو رود
این نه آن کلست کو ناقص شود
قطع و وصل او نیاید در مقال
چیز ناقص گفته شد بهر مثال



RE: برگ معرفت - شهاب - 2022-07-12

علامه طبرسی - تفسیر مجمع البیان

زمانی سکته‌ای بر علامه عارض می‌شود و خاندانش به این گمان که او به رحمت ایزدی پیوسته است وی را به خاک می‌سپارند. او پس از مدتی به هوش آمده، خود را درون قبر می‌بیند و هیچ راهی را برای خارج شدن و رهایی از آن نمی‌یابد. در آن حال نذر می‌کند که اگر خداوند او را از درون قبر نجات دهد کتابی را در تفسیر قرآن بنویسد.

در همان شب قبرش به دست فردی کفن دزد نبش می‌شود و آن گورکن پس از شکافتن قبر شروع به باز کردن کفنهای او می‌کند. در آن هنگام علامه دست او را می‌گیرد! کفن دزد از ترس، تمام بدنش به لرزه می‌افتد، علامه با او سخن می‌گوید، لیکن ترس و وحشت آن مرد بیشتر می‌شود. علاوه طبرسی به منظور آرام ساختن او، ماجرای خود را شرح می‌دهد و پس از آن می‌ایستد. کفن دزد نیز آرام شده، با درخواست علامه که قادر به حرکت نبود، او را بر پشت خود می‌نهد و به منزلش می‌رساند.

طبرسی نیز به پاس زحمات آن گورکن، کفنهای خود را به همراه مقدار بسیاری پول به او هدیه می‌کند. آن مرد نیز با مشاهده این صحنه‌ها و با یاری و کمک علامه توبه کرده، از کردار گذشته‌اش از درگاه خداوند طلب آمرزش می‌کند. طبرسی نیز پس از آن به نذر خود وفا کرده، کتاب مجمع البیان را می‌نویسد.


RE: برگ معرفت - شهاب - 2022-07-12

پس از سخنان امیرالمؤمنین در باب حقّانیت شیعیانش، أشعث بن قیس برخاست و گفت: اگر این گونه باشد که تو می‏گویی، پس غیر از خودت و شیعیانت، همه امّت به هلاکت رفته اند. حضرت فرمود: حقّ همان گونه که گفتم با ماست، ولی از امّت به جز نواصب و معاندین، هلاک نشده اند. پس هرکس تمسّک به توحید و اقرار به نبوّت پیامبر داشته باشد و از آئین اسلام پیروی کند و علیه ما اهل بیت، کینه و دشمنی روا ندارد و با این حال، اهل ولایت و خلافت الهی را نشناسد، او از زمره مسلمانان مستضعف است که امید رحمت الهی و تخفیف گناهان در مورد او می رود. (علامه مجلسی، بحارالانوار، ج‏69، صص170و171)

- در روایات متعدّد و معتبر در تفسیر آیه «الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا» فرموده اند: یعنی مستضعفین، اهل حیله های نَصب (دشمنی و بغض اهل بیت) نیستند و توانایی شناخت مسیر اهل حقّ را هم ندارند تا در آن وارد شوند. اینان به سبب اعمال نیک و پرهیز از محارم، وارد بهشت می شوند. (تفسیر عیاشی، ج1، ص268 / معانی الأخبار، ص201 / کتاب سلیم، ص605 / بحارالانوار، ج69، ص160)

- در حدیث صحیح السّند، زراره از امام صادق می پرسد: این هایی که نماز می-خوانند و روزه می گیرند و تقوی می ورزند، اما امر ولایت را نمی شناسند و بغض و کینه ای هم ندارند، چه سرنوشتی خواهند داشت؟ فرمود: خداوند، ایشان را به رحمت خویش وارد بهشت می کند. (احمد بن محمّد بن خالد برقی، المحاسن، ج1، ص158)

- با سند صحیح از امام صادق رسیده که: مستضعفین، گروه های مختلفی هستند و هرکس از اهل قبله که ناصبی نباشد (بغض و کینه اهل بیت را نداشته باشد یا بنا به تفسیر یکی از روایات، بغض و کینه شیعیان اهل بیت را نداشته باشد)، مستضعف است. (شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص200)

- امام صادق در حدیث معتبر از امیرالمؤمنین نقل می فرماید: بهشت، هشت درب دارد؛ یکی مختصّ انبیاء و صدّیقین، یکی مختصّ شهداء و صالحین، پنج درب برای شیعیان و محبّین ما، و دربی برای سایر مسلمین که در قلب شان ذرّه ای بغض ما اهل بیت وجود ندارد. (شیخ صدوق، الخصال، ج2، ص408)


RE: برگ معرفت - شهاب - 2022-07-12

ائمه‌ی ما«علیهم‌السلام» دارای ولایت تکوینی هستند
در جان شیعیان خود تصرف می‌کنند و شیعیان خود را به نور عصمت‌شان به تعادل لازم می‌رسانند
و شما در زیارت امامان این را در خود احساس می‌کنید


RE: برگ معرفت - شهاب - 2022-07-12

نقل‌قول:  چه میشود که طلب ها تغییر میکند؟
برای مثال چگونه فردی که در مسیر مبانی معرفتی در حال حرکت است و به قول خودمان سیر سلوک میکند به فردی تبدیل میشود که دچار امیال دنیوی شده و دچار دنیا زندگی میشود

 به گفته جناب مولوی:
ای بردار عقل یک دم با خود آر / دم به دم در تو خزان است و بهار».
انسان باید بتواند در خزانِ روح خود، خود را حفظ کند و منتظر حضوری باشد بالاتر از حضور گذشته. ولی متأسفانه بعضی‌ها چون در خزانِ روح خود قرار می‌گیرنداین گونه عمل نمی کنند.

به سخن جناب مولوی در دیوان شمس نظر کنید و رازِ ریزش‌های از انقلاب اسلامی را در عین بی‌صبری نسبت به دولت آقای رئیسی که تازه کار را شروع کرده است، بیابید که چگونه قصه بعضی چنین است:

اندک اندک روي سرخش زرد شد
اندک اندک خشک شد چشم ترش

وسوسه و انديشه بر وي در گشاد
راند عشق لاابالي از درش

اندک اندک شاخ و برگش خشک گشت
چون بريده شد رگ بيخ آورش

اندک اندک ديو شد لاحول گو
سست شد در عاشقي بال و پرش

عشق داد و دل بر اين عالم نهاد
در برش زين پس نيايد دلبرش

خواجه مي گريد که ماند از قافله
ليک مي خندد خر اندر آخرش

عشق را بگذاشت و دم خر گرفت
لاجرم سرگين خر شد عنبرش

ملک را بگذاشت و بر سرگين نشست
لاجرم شد خرمگس سرلشکرش

خرمگس آن وسوسه ست و آن خيال
که همي خارش دهد همچون گرش