2022-07-07 11:32 AM
نورالانوار و مباحث وجود
بنابر نظر سهروردي، واقعيتهاي مختلف چيزهايي جز نور نيستند كه از لحاظ شدت و ضعف با يكديگر تفاوت دارند. واقعيت نيازمند به تعريف نيست، چه قاعده آن است كه پيوسته امر تاريك را با امر روشني تعريف كنند، پيداست كه هيچ چيز از نور آشكارتر و روشنتر نيست، بنابراين آن را با هيچ چيز ديگري نميتوان تعريف كرد. حقيقت اين است كه همه چيزها به وسيله نور آشكار ميشود و بايستي به وسيله آن تعريف شود.
نور محض، كه سهروردي نورالانوار ناميده، حقيقت الهي است كه روشني آن، به علت شدت نورانيت، كوركننده است.
نور اعلي منبع هر وجود است. چه جهان در همه درجات واقعيت خود چيزي جز درجات مختلف نور و ظلمت نيست.
كلمات خود سهروردي در اين باره چنين است:
ذات نخستين نور مطلق، يعني خدا، پيوسته نورافشاني (اشراق) ميكند، و از همين راه متجلي ميشود، و همه چيزها را به وجود ميآورد، و با اشعه خود به آنها حيات ميبخشد هرچيز در اين جهان منشعب از نور ذات او است، و هر زيبايي و هر كمال موهبتي از رحمت او است،
و رستگاري عبارت از وصول كامل به اين روشني است.
بنابراين، مرتبه وجودي همه موجودات بسته به درجه قرب آنها به نور اعلي و درجه اشراق و روشن شدن آنهاست. سهروردي به چند راه اشاره ميكند كه بنابر آنها قلمروهاي مختلف جهان از يكديگر تمايز پيدا ميكنند. مثلاً ممكن است كسي به همه چيزها از اين لحاظ نگاه كند كه نور است يا ظلمت. و اگر نور باشد، آيا اين نورانيت از خود آنهاست كه در اين صورت نور مجرد نام دارد، يا نوراني شدن آنها از منبع ديگري است كه در اين صورت نور عرضي ناميده ميشود. به همين ترتيب ظلمت نيز يا وابسته به خود گوهر است كه در اين صورت غسق ناميده ميشود، يا از چيزي ديگر است كه هيئت نام دارد.
سهروردي همچنين تقسيم ديگري از موجودات ميكند كه به درجه ادراك و آگاهي آنها بستگي دارد. يك موجود يا از وجود، آگاه است يا از آن غافل است. اگر آگاه است، يا اين آگاهي از خود اوست، چنانكه نور اعلي و فرشتگان و نفس بشري و ربالنوعها چنينند، يا براي آگاه شدن به چيز ديگري نيازمند است، مانند ستارگان و آتش؛
به همين ترتيب اگر موجودي از خود غافل است، يا وجود آن از خود او است و عين تاريكي است، مانند همه اجسام طبيعي، و يا وجود آن بسته به چيزي جز خود او است، مانند رنگها و بوها. به اين ترتيب است كه مراحل مختلف سلسله مراتب موجودات با يكديگر اختلاف پيدا ميكنند.
درنتيجه، ملاك براي تفاوت درجه موجودات نوري است كه هريك دارد، و اين نور همان معرفت و آگاهي است. به اين ترتيب جهان از نور اعلي پديدار ميشود، بيآنكه يك پيوستگي «مادي» و «جوهري» ميان آن دو وجود داشته باشد.
علاوه بر اين، نورالانوار در هريك از قلمروها خليفه يا تمثيل و رمز مستقيمي از خود دارد، مانند خورشيد در آسمان، آتش در ميان عناصر، و نور اسفهبري در نفس آدمي، بدان صورت كه در هرجا نشانهاي از او ديده ميشود و همه چيز بر حضور او گواهي ميدهد.
بنابر نظر سهروردي، واقعيتهاي مختلف چيزهايي جز نور نيستند كه از لحاظ شدت و ضعف با يكديگر تفاوت دارند. واقعيت نيازمند به تعريف نيست، چه قاعده آن است كه پيوسته امر تاريك را با امر روشني تعريف كنند، پيداست كه هيچ چيز از نور آشكارتر و روشنتر نيست، بنابراين آن را با هيچ چيز ديگري نميتوان تعريف كرد. حقيقت اين است كه همه چيزها به وسيله نور آشكار ميشود و بايستي به وسيله آن تعريف شود.
نور محض، كه سهروردي نورالانوار ناميده، حقيقت الهي است كه روشني آن، به علت شدت نورانيت، كوركننده است.
نور اعلي منبع هر وجود است. چه جهان در همه درجات واقعيت خود چيزي جز درجات مختلف نور و ظلمت نيست.
كلمات خود سهروردي در اين باره چنين است:
ذات نخستين نور مطلق، يعني خدا، پيوسته نورافشاني (اشراق) ميكند، و از همين راه متجلي ميشود، و همه چيزها را به وجود ميآورد، و با اشعه خود به آنها حيات ميبخشد هرچيز در اين جهان منشعب از نور ذات او است، و هر زيبايي و هر كمال موهبتي از رحمت او است،
و رستگاري عبارت از وصول كامل به اين روشني است.
بنابراين، مرتبه وجودي همه موجودات بسته به درجه قرب آنها به نور اعلي و درجه اشراق و روشن شدن آنهاست. سهروردي به چند راه اشاره ميكند كه بنابر آنها قلمروهاي مختلف جهان از يكديگر تمايز پيدا ميكنند. مثلاً ممكن است كسي به همه چيزها از اين لحاظ نگاه كند كه نور است يا ظلمت. و اگر نور باشد، آيا اين نورانيت از خود آنهاست كه در اين صورت نور مجرد نام دارد، يا نوراني شدن آنها از منبع ديگري است كه در اين صورت نور عرضي ناميده ميشود. به همين ترتيب ظلمت نيز يا وابسته به خود گوهر است كه در اين صورت غسق ناميده ميشود، يا از چيزي ديگر است كه هيئت نام دارد.
سهروردي همچنين تقسيم ديگري از موجودات ميكند كه به درجه ادراك و آگاهي آنها بستگي دارد. يك موجود يا از وجود، آگاه است يا از آن غافل است. اگر آگاه است، يا اين آگاهي از خود اوست، چنانكه نور اعلي و فرشتگان و نفس بشري و ربالنوعها چنينند، يا براي آگاه شدن به چيز ديگري نيازمند است، مانند ستارگان و آتش؛
به همين ترتيب اگر موجودي از خود غافل است، يا وجود آن از خود او است و عين تاريكي است، مانند همه اجسام طبيعي، و يا وجود آن بسته به چيزي جز خود او است، مانند رنگها و بوها. به اين ترتيب است كه مراحل مختلف سلسله مراتب موجودات با يكديگر اختلاف پيدا ميكنند.
درنتيجه، ملاك براي تفاوت درجه موجودات نوري است كه هريك دارد، و اين نور همان معرفت و آگاهي است. به اين ترتيب جهان از نور اعلي پديدار ميشود، بيآنكه يك پيوستگي «مادي» و «جوهري» ميان آن دو وجود داشته باشد.
علاوه بر اين، نورالانوار در هريك از قلمروها خليفه يا تمثيل و رمز مستقيمي از خود دارد، مانند خورشيد در آسمان، آتش در ميان عناصر، و نور اسفهبري در نفس آدمي، بدان صورت كه در هرجا نشانهاي از او ديده ميشود و همه چيز بر حضور او گواهي ميدهد.