تایید برخی قیامها و حرکت های انقلابی در دوران غیبت در روایات
روایات عدیده ای از قیامها و حرکت هایی قبل از ظهور نام برده و از آنها تجلیل کرده اند و این خود دلیل دیگری بر فقدان اطلاق و عمومیت روایات نهی از قیام قبل از ظهور برای سرتاسر عصر غیبت است.
این روایات عبارتند از:
1. رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: یَخْرُجُ نَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَیُوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِیِّ [66]
رسول خداوند صلی الله علیه و آله: «مردمی از مشرق قیام می کنند و برای ظهور مهدی زمینه چینی می کنند.»
این روایت مشکل سندی دارد
2. الباقر علیه السلام: کَأَنِّی بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ یَطْلُبُونَ الْحَقَ فَلَا یُعْطَوْنَهُ ثُمَّ یَطْلُبُونَهُ فَلَا یُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِکَ وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ عَلَی عَوَاتِقِهِمْ فَیُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا یَقْبَلُونَهُ حَتَّی یَقُومُوا وَ لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَی صَاحِبِکُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّی لَوْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ لَاسْتَبْقَیْتُ نَفْسِی لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ. [67]
امام باقر علیه السّلام: «گویی قومی را میبینم که از شرق خروج کردهاند و خواستار حقّند ولی به آنان داده نمی شود. سپس باز خواستار حقّشان می شوند و به آنان نمی دهند. چون چنین ببینند شمشیرها برهنه کنند و بر گردن هایشان بگذارند. در این وقت حقّ آنان را بدهند ولی آنان نپذیرند تا آنکه قیام کنند و آن را جز به صاحب شما (امام مهدی علیه السلام) تحویل ندهند. کشتهگانشان شهیدند. هان که اگر من آن روز را درک می کردم جان خود را برای یاری صاحب این امر نگاه می داشتم.»
3. الکاظم علیه السلام: رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَی الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَی اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین [68]
امام کاظم علیه السلام: «مردی از قم مردم را به حق فرا می خواند. مردمی با اراده چون پاره های آهن گرد او می آیند که بادهای سهمگین آنان را نمی لغزاند و از نبرد ملول و خسته و دچار ترس نمی شوند. بر خداوند توکل می کنند و عاقبت برای پرهیزکاران است.»
این روایت مشکل سندی دارد
4. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ قَالَ بَیْنَا نَحْنُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ إِذْ أَقْبَلَتْ فِتْیَةٌ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ فَلَمَّا رَآهُمُ النَّبِیُّ اغْرَوْرَقَتْ عَیْنَاهُ وَ تَغَیَّرَ لَوْنُهُ فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا نَزَالُ نَرَی فِی وَجْهِکَ شَیْئاً نَکْرَهُهُ فَقَالَ إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ اخْتَارَ اللَّهُ لَنَا الْآخِرَةَ عَلَی الدُّنْیَا وَ إِنَّ أَهْلَ بَیْتِی سَیَلْقَوْنَ بَعْدِی بَلَاءً وَ تَشْرِیداً وَ تَطْرِیداً حَتَّی یَأْتِیَ قَوْمٌ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ وَ مَعَهُمْ رَایَاتٌ سُودٌ فَیَسْأَلُونَ الْحَقَّ فَلَا یُعْطَوْنَهُ فَیُقَاتِلُونَ وَ یُنْصَرُونَ فَیُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوا فَلَا یَقْبَلُونَ حَتَّی یَدْفَعُوهُ إِلَی رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَیَمْلَأَهَا قِسْطاً کَمَا مَلَئُوهَا جَوْراً فَمَنْ أَدْرَکَ ذَلِکَ مِنْکُمْ فَلْیَأْتِهِمْ وَ لَوْ حَبْواً عَلَی الثَّلْجِ. [69]
«عبداللَّه بن عمر میگوید: روزی در خدمت رسول خداوند صلیاللَّهعلیهوآله بودیم که عدهای از جوانان بنی هاشم آمدند. از مشاهده آنها دیدگان پیغمبر پر از اشک شد و رنگ مبارکش تغییر کرد. اصحاب عرض کردند: «یا رسول اللَّه! سیمای مبارکتان گرفته است، ما نمیتوانیم شما را بدین حالت ببینیم. فرمود: ما اهل بیتی هستیم که خداوند برای ما، آخرت را بر دنیا ترجیح داده است. بعد از این اهل بیتم مصیبتها میبینند و از وطن آواره و مطرود میگردند، تا آن وقت که مردمی از جانب مشرق با پرچمهای سیاه به طلب حق قیام کنند. این حق را به آنها نمیدهند تا جنگ کنند و پیروزی یابند، حق را بگیرند و آن را به مردی از اهل بیت من بسپارند که دنیای آکنده از ظلم را پر از عدل کند. هر کس آن زمان را درک کند، باید به آنها بپیوندد، اگر چه با سینه خیز رفتن روی برف باشد.»
روایاتی که گذشت بیانگر مشروعیت پاره ای از قیامها در پیش از ظهور است و ناقض ادعای کسانی است که به استناد برخی روایات دیگر، مطلق حرکت های انقلابی و اعتراضی را در عصر غیبت نامشروع می دانند.
روایات عدیده ای از قیامها و حرکت هایی قبل از ظهور نام برده و از آنها تجلیل کرده اند و این خود دلیل دیگری بر فقدان اطلاق و عمومیت روایات نهی از قیام قبل از ظهور برای سرتاسر عصر غیبت است.
این روایات عبارتند از:
1. رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: یَخْرُجُ نَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَیُوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِیِّ [66]
رسول خداوند صلی الله علیه و آله: «مردمی از مشرق قیام می کنند و برای ظهور مهدی زمینه چینی می کنند.»
این روایت مشکل سندی دارد
2. الباقر علیه السلام: کَأَنِّی بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ یَطْلُبُونَ الْحَقَ فَلَا یُعْطَوْنَهُ ثُمَّ یَطْلُبُونَهُ فَلَا یُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِکَ وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ عَلَی عَوَاتِقِهِمْ فَیُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا یَقْبَلُونَهُ حَتَّی یَقُومُوا وَ لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَی صَاحِبِکُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّی لَوْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ لَاسْتَبْقَیْتُ نَفْسِی لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ. [67]
امام باقر علیه السّلام: «گویی قومی را میبینم که از شرق خروج کردهاند و خواستار حقّند ولی به آنان داده نمی شود. سپس باز خواستار حقّشان می شوند و به آنان نمی دهند. چون چنین ببینند شمشیرها برهنه کنند و بر گردن هایشان بگذارند. در این وقت حقّ آنان را بدهند ولی آنان نپذیرند تا آنکه قیام کنند و آن را جز به صاحب شما (امام مهدی علیه السلام) تحویل ندهند. کشتهگانشان شهیدند. هان که اگر من آن روز را درک می کردم جان خود را برای یاری صاحب این امر نگاه می داشتم.»
3. الکاظم علیه السلام: رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَی الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَی اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین [68]
امام کاظم علیه السلام: «مردی از قم مردم را به حق فرا می خواند. مردمی با اراده چون پاره های آهن گرد او می آیند که بادهای سهمگین آنان را نمی لغزاند و از نبرد ملول و خسته و دچار ترس نمی شوند. بر خداوند توکل می کنند و عاقبت برای پرهیزکاران است.»
این روایت مشکل سندی دارد
4. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ قَالَ بَیْنَا نَحْنُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ إِذْ أَقْبَلَتْ فِتْیَةٌ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ فَلَمَّا رَآهُمُ النَّبِیُّ اغْرَوْرَقَتْ عَیْنَاهُ وَ تَغَیَّرَ لَوْنُهُ فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا نَزَالُ نَرَی فِی وَجْهِکَ شَیْئاً نَکْرَهُهُ فَقَالَ إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ اخْتَارَ اللَّهُ لَنَا الْآخِرَةَ عَلَی الدُّنْیَا وَ إِنَّ أَهْلَ بَیْتِی سَیَلْقَوْنَ بَعْدِی بَلَاءً وَ تَشْرِیداً وَ تَطْرِیداً حَتَّی یَأْتِیَ قَوْمٌ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ وَ مَعَهُمْ رَایَاتٌ سُودٌ فَیَسْأَلُونَ الْحَقَّ فَلَا یُعْطَوْنَهُ فَیُقَاتِلُونَ وَ یُنْصَرُونَ فَیُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوا فَلَا یَقْبَلُونَ حَتَّی یَدْفَعُوهُ إِلَی رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَیَمْلَأَهَا قِسْطاً کَمَا مَلَئُوهَا جَوْراً فَمَنْ أَدْرَکَ ذَلِکَ مِنْکُمْ فَلْیَأْتِهِمْ وَ لَوْ حَبْواً عَلَی الثَّلْجِ. [69]
«عبداللَّه بن عمر میگوید: روزی در خدمت رسول خداوند صلیاللَّهعلیهوآله بودیم که عدهای از جوانان بنی هاشم آمدند. از مشاهده آنها دیدگان پیغمبر پر از اشک شد و رنگ مبارکش تغییر کرد. اصحاب عرض کردند: «یا رسول اللَّه! سیمای مبارکتان گرفته است، ما نمیتوانیم شما را بدین حالت ببینیم. فرمود: ما اهل بیتی هستیم که خداوند برای ما، آخرت را بر دنیا ترجیح داده است. بعد از این اهل بیتم مصیبتها میبینند و از وطن آواره و مطرود میگردند، تا آن وقت که مردمی از جانب مشرق با پرچمهای سیاه به طلب حق قیام کنند. این حق را به آنها نمیدهند تا جنگ کنند و پیروزی یابند، حق را بگیرند و آن را به مردی از اهل بیت من بسپارند که دنیای آکنده از ظلم را پر از عدل کند. هر کس آن زمان را درک کند، باید به آنها بپیوندد، اگر چه با سینه خیز رفتن روی برف باشد.»
روایاتی که گذشت بیانگر مشروعیت پاره ای از قیامها در پیش از ظهور است و ناقض ادعای کسانی است که به استناد برخی روایات دیگر، مطلق حرکت های انقلابی و اعتراضی را در عصر غیبت نامشروع می دانند.