2022-07-27 05:37 AM
حاجآقا رضا رفیع، رضاخان و تغییر لباس روحانیت
یک خاطره دیگری در نظرم هست مربوط به حاجآقا رضا رفیع که گویا در مجله دنیا عکسی از او انداخته بودند با عمامه و عکس دیگری با کلاه، در آن جا حاجآقا رضا رفیع یک مقالهای نوشته بود زیر این عنوان که "چرا من کلاهی شدم". خلاصه آن مقاله این بود که "من با رضاشاه در گرگان بودم و معمم بودم، رضاشاه به من گفت ما به تهران که برگشتیم بعد از بیست و چهار ساعت به طرف خوزستان میرویم و شما باید در این سفر همراه ما کلاهی باشی، این امر برای من خیلی گران و سخت بود که تغییر لباس بدهم، گفتم: آقای حاج مخبرالسلطنه نخستوزیر میدانند که من معمم باشم برای دولت و مقام سلطنت بهتر است، رضاخان گفت: نه خیر همین است که من میگویم. لذا ما به تهران که برگشتیم با اکبر میرزای صارمالدوله رفتیم خیابان لالهزار یک دست کت و شلوار و پاپیون خریدیم به پانصد تومان، بعد وقتی که لباسها را پوشیدم و رفتم به دربار همین شاه فعلی محمدرضا گفت: عجب خوب این لباس به شما میآید."
...وقتی که رضاخان حرکت کرد به طرف خوزستان ما هم در رکابش بودیم به قم که رسیدیم رضاخان گفت: شنیدم که حاج شیخ عبدالکریم مریض است آقای دکتر اعلمالملک بروند از طرف من از ایشان عیادت و احوالپرسی کنند شما هم با او برو، آن وقت من یک قدری مشکلم بود که با کلاه خدمت حاج شیخ بروم. بالاخره رفتیم. وقتی ایشان را عیادت کردیم و برگشتیم رضاخان از دکتر پرسید: آشیخ عبدالکریم راجع به تغییر لباس آقای قائممقام عکسالعملی نشان نداد؟ دکتر گفت: نه، اتفاقاً از زمین و آسمان صحبت به میان آمد ولی راجع به تغییر شکل لباس حاجآقا رضا چیزی نگفت. رضاخان گفت: پس معلوم میشود تغییر لباس روحانیت چندان عکسالعملی ندارد، و از خوزستان که برگشتیم دستور داد که لباس آخوندها را بردارند و تغییر شکل بدهند."
قائممقام این خاطره را در آن مجله نوشته بود، و من این نوشته را به مرحوم امام و آقای شریعتمداری نشان دادم و گفتم ببینید چگونه رضاخان از سکوت مرحوم حاج شیخ سوءاستفاده کرده است.
یک خاطره دیگری در نظرم هست مربوط به حاجآقا رضا رفیع که گویا در مجله دنیا عکسی از او انداخته بودند با عمامه و عکس دیگری با کلاه، در آن جا حاجآقا رضا رفیع یک مقالهای نوشته بود زیر این عنوان که "چرا من کلاهی شدم". خلاصه آن مقاله این بود که "من با رضاشاه در گرگان بودم و معمم بودم، رضاشاه به من گفت ما به تهران که برگشتیم بعد از بیست و چهار ساعت به طرف خوزستان میرویم و شما باید در این سفر همراه ما کلاهی باشی، این امر برای من خیلی گران و سخت بود که تغییر لباس بدهم، گفتم: آقای حاج مخبرالسلطنه نخستوزیر میدانند که من معمم باشم برای دولت و مقام سلطنت بهتر است، رضاخان گفت: نه خیر همین است که من میگویم. لذا ما به تهران که برگشتیم با اکبر میرزای صارمالدوله رفتیم خیابان لالهزار یک دست کت و شلوار و پاپیون خریدیم به پانصد تومان، بعد وقتی که لباسها را پوشیدم و رفتم به دربار همین شاه فعلی محمدرضا گفت: عجب خوب این لباس به شما میآید."
...وقتی که رضاخان حرکت کرد به طرف خوزستان ما هم در رکابش بودیم به قم که رسیدیم رضاخان گفت: شنیدم که حاج شیخ عبدالکریم مریض است آقای دکتر اعلمالملک بروند از طرف من از ایشان عیادت و احوالپرسی کنند شما هم با او برو، آن وقت من یک قدری مشکلم بود که با کلاه خدمت حاج شیخ بروم. بالاخره رفتیم. وقتی ایشان را عیادت کردیم و برگشتیم رضاخان از دکتر پرسید: آشیخ عبدالکریم راجع به تغییر لباس آقای قائممقام عکسالعملی نشان نداد؟ دکتر گفت: نه، اتفاقاً از زمین و آسمان صحبت به میان آمد ولی راجع به تغییر شکل لباس حاجآقا رضا چیزی نگفت. رضاخان گفت: پس معلوم میشود تغییر لباس روحانیت چندان عکسالعملی ندارد، و از خوزستان که برگشتیم دستور داد که لباس آخوندها را بردارند و تغییر شکل بدهند."
قائممقام این خاطره را در آن مجله نوشته بود، و من این نوشته را به مرحوم امام و آقای شریعتمداری نشان دادم و گفتم ببینید چگونه رضاخان از سکوت مرحوم حاج شیخ سوءاستفاده کرده است.