2022-07-27 05:28 AM
فرمان و برهان
ابن غضایری گوید: در روزگاری پیش از هجوم تیموریان به ملک فارس، در جوانی نزد رشیدالدین بیضاوی فلسفه میخواندیم. به یاد دارم که چون استاد از تعلیم فراغت مییافت و به سوی خانه میرفت، گاه وی را تا درگاه بیت همراه میشدیم و مسئلت میگفتیم.
روزی در میانۀ راه، طالبعلمی از مقام ابن سینا در علوم اوایل پرسید. استاد گفت: از آغاز تا امروز، عالمتر از او کسی را نمیشناسم. طالبعلمی دیگر گفت: پس چگونه است که خواجه محمد مهتاب گفته است که از سقراط یونانی تا ابن رشد اندلسی، هیچ کس فیلسوفتر از ناظمالملک خضرائی، وزیر سلطانشاه قازانی نیست؟
استاد رشیدالدین گفت: خواجه محمد مهتاب، سخن به گزاف نمیگوید؛ اما من از ناظمالملک، بیش از این نمیدانم که از فلسفه هیچ نمیداند و در فقه و کلام و منطق، سخت راجل است. چه، همۀ عمر ردای ریاست از دوش نیفکنده و از سفرۀ سیاست کنار ننشسته و زانوی شاگردی نزد هیچ استادی نزده است.
بر ما است که نزد مهتاب رویم تا پرده از راز ناظمالملک برگیرد.
چون نزد خواجه شدیم و ماجرا بازگفتیم، خواجه چندان بخندید که ما را به حیرت افکند. چون از خنده بازآمد، بر سر سخن شد و گفت: از سقراط و ارسطو تا ابن رشد و غزالی، هیچ فیلسوف یا متکلم را میشناسید که برای فعلی از افعال حضرت واجب تعالی و یا قولی از اقوال او – عزّ اسمُه - النهایه بیش از ده وجه و دلیل بشمارد؟
بنگرید ناظمالملک خضرائی را که برای هر فعل و قول سلطانشاه قازانی، چند ده دلیل از عقل و نقل بیاورد و در هر کرده یا ناکردۀ او، چندین صورت زیبا و سیرت دلربا بيابد؛ چندانکه سلطانشاه بدو گفته است: فرمان از ما و برهان از تو.
ابن غضایری گوید: در روزگاری پیش از هجوم تیموریان به ملک فارس، در جوانی نزد رشیدالدین بیضاوی فلسفه میخواندیم. به یاد دارم که چون استاد از تعلیم فراغت مییافت و به سوی خانه میرفت، گاه وی را تا درگاه بیت همراه میشدیم و مسئلت میگفتیم.
روزی در میانۀ راه، طالبعلمی از مقام ابن سینا در علوم اوایل پرسید. استاد گفت: از آغاز تا امروز، عالمتر از او کسی را نمیشناسم. طالبعلمی دیگر گفت: پس چگونه است که خواجه محمد مهتاب گفته است که از سقراط یونانی تا ابن رشد اندلسی، هیچ کس فیلسوفتر از ناظمالملک خضرائی، وزیر سلطانشاه قازانی نیست؟
استاد رشیدالدین گفت: خواجه محمد مهتاب، سخن به گزاف نمیگوید؛ اما من از ناظمالملک، بیش از این نمیدانم که از فلسفه هیچ نمیداند و در فقه و کلام و منطق، سخت راجل است. چه، همۀ عمر ردای ریاست از دوش نیفکنده و از سفرۀ سیاست کنار ننشسته و زانوی شاگردی نزد هیچ استادی نزده است.
بر ما است که نزد مهتاب رویم تا پرده از راز ناظمالملک برگیرد.
چون نزد خواجه شدیم و ماجرا بازگفتیم، خواجه چندان بخندید که ما را به حیرت افکند. چون از خنده بازآمد، بر سر سخن شد و گفت: از سقراط و ارسطو تا ابن رشد و غزالی، هیچ فیلسوف یا متکلم را میشناسید که برای فعلی از افعال حضرت واجب تعالی و یا قولی از اقوال او – عزّ اسمُه - النهایه بیش از ده وجه و دلیل بشمارد؟
بنگرید ناظمالملک خضرائی را که برای هر فعل و قول سلطانشاه قازانی، چند ده دلیل از عقل و نقل بیاورد و در هر کرده یا ناکردۀ او، چندین صورت زیبا و سیرت دلربا بيابد؛ چندانکه سلطانشاه بدو گفته است: فرمان از ما و برهان از تو.