امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
مظلومیت اهل بیت
#1
برگی از تاریخ مظلومیت اهل بیت
Like پاسخ
#2
مظلومیت امام رضا
جلودی

در زمان فرمانروایى هارون عباسى پس از شهادت امام کاظم علیه السلام، عدّه‏اى به فرماندهى "جلودى" كه مردى سفّاك و بی‌رحم بود، مأموریت یافتند به محلّه بنى‌هاشم در شهر مدینه منوّره حمله كنند، و تمام خانه‏ها را به تاراج بكشند.
جلودى براى انجام مأموریت عازم شهر مدینه شده، و با افراد خود به محلّه بنى‌هاشم و از جمله به خانه امام کاظم علیه السلام كه امام رضا علیه السلام در آنجا بودند یورش برده، و خانه آن حضرت را به محاصره خود در آورد.
حضرت رضا علیه السلام كه از قصد جلودى آگاه بودند، تمام بانوان و علویان را به اطاقى برده، و خودشان در عتبه درِ آن اطاق ایستادند، جلودى با خشونت و شدّتى زیاد روبروى امام ایستاده و گفت: كه من طبق دستور امیرالمؤمنین! هارون، مأموریت دارم به این اطاق هم وارد شوم و همه چیز را مصادره كنم، و این كار باید انجام پذیرد.
امام هشتم در پاسخش فرمودند: كه تو همین‏جا منتظر بمان و صبر كن، من سوگند یاد مى‏كنم كه هر چه این بانوان از زیورآلات و لباس و غیره دارند برایت بیاورم، جلودى نپذیرفت و بر خواسته‏اش اصرار مى‏ورزید، و حضرت امام رضا علیه السلام پیوسته مى‏فرمودند كه اگر صبر كنى من قول مى‏دهم هر آنچه در اطاق و در اختیار آن مخدرات هست نزد تو بیاورم، تا این كه جلودى پذیرفت.
امام وارد اطاق شده و به آن مخدّرات امر فرمودند كه هر كدام جز یك پیراهن بر تن، آنچه كه دارند اعم از زیورآلات، خلخال، گوشواره و حتى مقنعه‏هاى روى سرشان را به همراه تمام أثاثیه خانه به جلودى دادند.
از این واقعه مدت‌ها گذشت تا این كه حضرت امام رضا علیه السلام به خراسان تشریف آورده و به اصطلاح، ولیعهد مأمون عباسى شدند، و مأمون دستور داد كه تمام اطرافیان و درباریان با آن حضرت بیعت كنند، و همه بیعت كردند جز نفرات معدودى كه یكى از آنها همین جلودى بود.
مأمون عباسى آن چند نفر را به جرم عدم بیعت با امام رضا علیه السلام به زندان افكند.
جلودى با آن سابقه ننگین و با آن دشمنى و هتك حرمتى كه نسبت به امام رضا علیه السلام روا داشت، و با آن كه با آن حضرت از بیعت هم سر باز زد، مورد لطف و عنایت و عفو حضرت رضا علیه السلام قرار گرفت به این ترتیب كه یك روز بعد از زندانى شدن جلودى مأمون به خدمت امام هشتم شرفیاب شده، و موضوع زندانى شدن آن چند مخالف و از جمله جلودى را به ایشان عرض كرد، و سپس دستور داد كه زندانیان احضار شوند.
امام رضا علیه السلام كنار مأمون نشسته بودند كه از دور چشمشان به جلودى افتاد، با وجودى كه از ظلم و ستم آن شخص دل‏آزرده بودند و مورد چپاول و هتك حرمت او قرار گرفته بودند، و بالاخره مى‏دانستند كه جلودى با ایشان دشمنى آشكار دارد، با تمام اینها جلودى را عفو كرده و با لطف و مرحمت خویش از گناهان او چشم پوشیدند، و به همین جهت رو كرده به مأمون و با صورت گشاده‏اى فرمودند: این پیرمرد، جلودى را به من ببخش و آزادش كن، مأمون با صداى آهسته عرضه داشت: این همان کسی است كه دختران پیغمبر را آزرده و خانه شما را چپاول كرده است!
اما جلودى از روی كینه و بغضى كه نسبت به حضرت رضا علیه السلام داشت، گمان برد كه آن حضرت عقوبت و مجازاتش را از مأمون مى‏خواهند، از این رو به مأمون گفت: ترا به خدا و به خدمتگذاریم به پدرت هارون سوگند مى‏دهم كه خواهش این آقا را نسبت به من نپذیرى!
مأمون كه وضع را چنین دید از بزرگوارى امام رضا علیه السلام و خباثت جلودى در شگفت شده و به جلودى گفت: به خدا سوگند خواهش این آقا را نسبت به تو عملى نمى‏كنم، سپس به دژخیم خودش دستور داد گردنش را بزند.

منبع: اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج1، ص42، چاپ بیروت .
Like پاسخ
#3
اميرالمؤمنين(ع)در هنگام خلافت، امام حسن(ع) را مي‌فرستند كه مردم را متذكر كند نماز تراويح را كه به جماعت مي‌خوانيد بدعت است و ريشه در كتاب و سنت ندارد،

مردم فرياد مي‌كنند: «وا سُنّتا عمرا، وا سُنّتا عمرا»
حضرت علي(ع) امام حسن(ع) را مي‌خوانند كه رها كن.


ملاحظه فرماييد چگونه با وجود حضرت علي(ع)، در حالي‌که حجت الهي براي همه تمام بوده ولي جامعه حاضر نبود از آنچه در زمان خلفا به آن عادت کرده دست بردارد
Like پاسخ
#4
در طول دوران خلفا، تمام سنت‌هاي پيغمبر دستخوش تغيير شد، حتي نماز.

پس از جنگ جمل بعد از 25 سال كه صحابه‌ي پيامبر(ص)از علي(ع)فاصله گرفته‌اند بعضي از صحابه که همراه علي(ع)بودند به امامت آن حضرت نماز مي‌خوانند.
عمران‌بن‌حصين از صحابه‌ي پيامبر(ع)مي‌گويد: «صَلّی عَلیٌّ عَلَيْنا بِالْبَصْرةِ فَقال: ذَكَّرَنا هذا الرّجل صَلاةً كُلُّنا نُصَلِّيها مَعَ رسول‌الله(ص)» با علي(ع) در بصره نماز خوانديم، نماز او طوري بود كه يادمان آمد نمازي را كه با رسول‌خدا(ص) مي‌خوانديم.

چون در اين مدتي كه گذشته بود نماز هم به آن معني واقعي‌اش از صحنه‌ي زندگي مردم خارج و به فراموشي سپرده شده بود،
به طوري كه شهاب‌الدّين‌زهري از علماء اهل سنت و از تابعين مي‌گويد: «دخلتُ علي اَنَسِ‌بن‌مالك بدمشق وَ هُوَ وَحْدَة يَبْكي»؛ در شهر دمشق به انس بن مالک [خدمت‌گذار رسول خدا] وارد شديم و او به تنهايي در حال گريه بود. پرسيدم چرا گريه مي‌كني؟ گفت: «لا اعرفُ شَيْئاً مِمّا كانَ علي عهدالنّبي  الاّالصّلاة وَ قد ضُيِّعَت»
از آثار رسول‌خدا(ص) چيزي جز نماز نمي‌ديدم كه آن را هم از بين بردند.

و اعتراف دارد نمازي كه در آن روز خوانده مي‌شد سنخيتي با نماز پيامبر(ص)نداشته.
محمدبن‌ادريس‌شافعي از وهب‌بن‌كيسان نقل مي‌كند كه مي‌گويد: «كُلّ سُنَّةٍ مِنْ سُنَنِ رسول‌الله قَد خُيِّلت حَتَّي الصَّلاة»
در طول دوران خلفا، تمام سنت‌هاي پيغمبر دستخوش تغيير شد، حتي نماز.
Like پاسخ
#5
تعهد امیرالمؤمنین بر صبر در حوادث غصب خلافت :

این را که من شنیدم از هوش رفتم و با صورت به زمین خوردم. در عین حال به هوش که آمدم، عرض کردم:
چشم! حتی اگر به حریم اهانت و جسارت شود، من صبر می‌کنم.

به پیغمبر خدا امر شده بود که از امیرالمؤمنین در مورد حوادث پس از شهادت خود تعهد بگیرد.
... پیغمبر خدا به امیرالمؤمنین فرموده بود که جریان آن گونه که باید پیش نمی‌رود؛ حق تو را غصب می‌کنند و مردم در تشکیل حکومت تو را یاری نخواهند کرد. در آن تعهد به امیرالمؤمنین تأکید شده بود که هرچه شد باید تحمل کنی.

این مسئله را در روایات متعددی بیان شده است. یکی از این روایات، روایتی طولانی است که در کتاب کافی جلد 1 صفحه 281 (طبع 8 جلدی) نقل شده است. روایت این گونه آغاز می‌شود که موسی بن جعفر از پدرش امام صادق راجع به حوادث پس از رسول خدا سؤال می‌کند. امام صادق می‌فرمایند:

خدا جبرئیل را به همراه میکائیل و گروهی از ملائک نزد پیامبر فرستاد تا وصیتی را برای پیامبر بیاورند. جبرئیل به پیغمبر خدا عرض کرد:
مُرْ بِإِخْرَاجِ مَنْ عِنْدَکَ إِلَّا وَصِیَّکَ لِیَقْبِضَهَا مِنَّا وَ تُشْهِدَنَا بِدَفْعِکَ‏ إِیَّاهَا إِلَیْه‏.
بگو همه به جز وصی تو بیرون روند تا علی این وصیّت را از تو بگیرد و تو ما را شاهد بگیری که این وصیّت را به او تحویل داده‌ای.
فَأَمَرَ النَّبِیُّ ص بِإِخْرَاجِ مَنْ کَانَ فِی الْبَیْتِ مَا خَلَا عَلِیّاً.
حضرت فرمودند همه به جز امیرالمؤمنین بیرون بروند.
وَ فَاطِمَةُ فِیمَا بَیْنَ السِّتْرِ وَ الْبَاب‏.
فقط زهرای مرضیه بین پرده و درب ایستاد.


فَقَالَ جَبْرَئِیلُ یَا مُحَمَّدُ رَبُّکَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ هَذَا کِتَابُ مَا کُنْتُ عَهِدْتُ إِلَیْکَ وَ شَرَطْتُ عَلَیْکَ وَ شَهِدْتُ بِهِ عَلَیْک‏.
جبرئیل به پیامبر عرض کرد که پروردگارت به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید این مکتوب همان مطلبی است که قبلاً از تو تعهد گرفتیم و بر تو شرط کردیم. ملائکه را نیز قبلاً بر این عهد شاهد گرفته بودم هرچند خودم برای شهادت کافی هستم.

روایت  تا به این‌جا می‌رسد که امام صادق این جملات را از امیرالمؤمنین نقل می‌کنند:
وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَبْرَئِیلَ ع یَقُولُ لِلنَّبِیِّ یَا مُحَمَّدُ عَرِّفْهُ أَنَّهُ یُنْتَهَکُ الْحُرْمَةُ وَ هِیَ حُرْمَةُ اللَّهِ وَ حُرْمَةُ رَسُولِ اللَّه‏.
امیرالمؤمنین می‌فرماید قسم به خدایی که دانه را شکافت و مردم را آفرید، من شنیدم که جبرئیل به پیغمبر عرض می‌کرد که به علی بگو حریم او هتک می‌شود. . و آن حریم خدا و پیامبر خداست.

امیرالمؤمنین به دنبال این عبارت می‌فرماید: فَصَعِقْتُ حِینَ فَهِمْتُ الْکَلِمَةَ مِنَ الْأَمِینِ جَبْرَئِیلَ حَتَّى سَقَطْتُ عَلَى وَجْهِی.
این را که من شنیدم از هوش رفتم و با صورت به زمین خوردم. در عین حال به هوش که آمدم، عرض کردم:
نَعَمْ قَبِلْتُ وَ رَضِیتُ وَ إِنِ انْتَهَکَتِ الْحُرْمَةُ.
چشم! حتی اگر به حریم اهانت و جسارت شود، من صبر می‌کنم.
Like پاسخ
#6
امام موسی کاظم

نقل شده كه روزي بر فضل بن ربيع وارد شدم، در حالي كه بر بام خانه خود نشسته بود و آنگاه كه نگاهش بر من افتاد، مرا نزد خود طلبيد و گفت: از اين روزنه نگاه كن چه ميبيني؟
گفتم: جامه اي كه بر زمين افتاده است .
گفت: با دقت نگاه كن!
چون دقت بيشتري به خرج دادم، گفتم: انساني مي نمايد كه به سجده رفته است .
گفت: او را ميشناسي؟
گفتم: نه .
گفت: اين مولاي تو است .

گفتم: مولاي من كيست؟
گفت: تجاهل ميكني؟
گفتم: نه، من مولايي براي خود نميشناسم .
گفت: اين موسي بن جعفر  است،
كه من شب و روز مواظب حالات او هستم و او را جز به اين حال كه ميبيني، نمييابم; چون نماز صبح را اقامه ميكند تا طلوع آفتاب مشغول تعقيبات است . آنگاه به سجده ميرود و به همان حال باقي است تا زوال شمس، و به كسي سپرده است كه هنگام زوال و ظهر به او خبر دهد، آنگاه بدون تجديد وضو مشغول نماز ظهر و عصر و نافله آن ميشود و باز به سجده ميرود تا غروب آفتاب و بعد از نماز مغرب و عشاء و تعقيبات آن افطار ميكند، و بعد از آن تجديد وضو نموده به سجده ميرود، بعد از سجده طولاني، به بستر خواب رفته، و بعد از بيداري و تجديد وضو مشغول عبادت و نماز ميشود تا اذان صبح …

از آن روزي كه او را نزد من آورده اند، پيوسته كار و عادتش اين است و چيزي جز عبادت از او نديده ام،

عبدالله ميگويد: چون اين سخن را از او شنيدم گفتم: از خدابترس و قصد بدي نسبتبه او نداشته باش كه باعث زوال نعمت از تو مي شود; زيرا هر كس به اين [خانواده] بدي كرده است، به سرعت در همين دنيا به جزاي خود رسيده است .

فضل گفت: بارها نزد من آورده اند كه او را به شهادت برسانم، ولي من زير بار نرفته ام و به آنها گفته ام كه اين كار از من ساخته نيست
Like پاسخ
#7
السَّلامُ عَلَى مَوْلانَا أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ(ع) بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)

امام علی(ع) در بخشی از نامه ای که به عثمان بن حُنیف، حاکم بصره نوشت،

فرمود :
《..وَاللهِ لَو تَظَاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلَی قِتَالِی
لَمَّا وَلَّیتُ عَنْهَا!》
♦️به خدا سوگند!
اگر تمام عرب به قصد قتال، رو در روی من قرار گیرند، به آنها پشت و از مقابلشان فرار نمی کنم.(۱)



اما همین علی(ع) وقتی که حضرت زهرا(س) در حالت احتضار قرار گرفت، مولا علی(ع) در این هنگام، در مسجد حضور داشت.
و بلافاصله اسماء بنت عمیس حسنین(ع) را به دنبال پدرشان فرستاد.
حضرت(ع) تا حالت مضطربانه حسنین(ع) را در مسجد دید، سراسیمه فرمود :
چه اتفاقی افتاده است؟
آن دو عرض کردند :
《قَدْ مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَةُ(س)》
مادرمان از دنیا رفت.
در این هنگام ؛
《فَوَقَعَ عَلِيٌّ(ع) عَلَى وَجْهِهِ!》
♦️علی(ع) با صورت به زمین افتاد.(۲)

و هنگام دفن حضرت فاطمه زهرا(س) مولا علی(ع) مشتی از خاکِ قبر ایشان را برداشت، که در منابع حالات حضرت(ع) اینگونه وصف کرده اند که؛
《هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ!》
♦️حزن و اندوه عجیبی سرتاسر وجود امام(ع) را فرا گرفت.(۳)

شعر :
ای تمام تار و پود مرتضی،
ای همه بود و نبود مرتضی،

ای تمام عشق، ای خونین جگر،
یا بمان، یا که مرا با خود ببر،

رفتنت خانه خرابم می‌کند،
ماندنت چون شمع آبم می کند،

ای مسیحای علی(ع) اعجاز کن،
مشکلِ مشکل گُشا را باز کن!
رحیمی

منابع :
۱)امالی شیخ صدوق، ص۵۱۴، مجلس۷۷
۲)کشف الغُمه اربلی، ج۱، ص۵۰۱
۳)أمالی شیخ طوسی، ص۱۰۹، مجلس۴
Like پاسخ
#8
《السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ(ص) السَّلامُ عَلَيْكِ يَا اُمَّ الاَئِمَّة النُجَبَاء، السَّلاَمُ عَلَيْکِ يَا فَاطِمَهَ الزَهرَاء(س)》

✅هنگامی که دخت گرانمایه پیامبر اکرم(ص)، فاطمه زهرا(س) را به خانه امام علی(ع) می بردند، پیامبراکرم(ص) پیشاپیشِ مرکب و «جبرائیل» سمت راست و «میکائیل» سمت چپ و هفتاد هزار فرشته از پی مرکب ایشان حرکت می کردند.
آنگاه حضرت(ص) به سلمان دستور داد تا زمام آن مرکب را برگیرد و حرکت کند. خود آن بزرگوار نیز به همراه آنان حرکت کرد و نیز مردان هاشمی همگی در رکاب بانوی دوسرا فاطمه زهرا(س) بودند و پیامبر(ص) دستور داد دختران عبدالمطلب و بانوان مهاجر و انصار به همراه عروس بهشت، حرکت کنند و همسران پیامبر(ص) نیز پیشاپیش قافله و مرکب عروس حرکت می کردند.
تا جایی که سلمان می گوید :
در مدینه، چنین عروسیّ به این جلالت و شکوه سابقه نداشت.
سپس وقتی کاروان به درب خانه امیرالمومنین(ع) رسید، حضرت رسول اکرم(ص) دستِ امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) را گرفت و از جمعیت حاضر فاصله داد.
《..وَ کَشَفَ الرِداءَ عن وَجهِها حَتّی رَآهَا عَلیُّ(ع) ثُمَّ اَخَذَ يَدَها فَوَضَعَها فی يَدِ عَلیِّ(ع)》
♦️حضرت(ص) پرده از چهره فاطمه(س) برداشت و علی(ع) چهره فاطمه(س) را دید و دست دخترش را در دستان حضرت علی(ع) گذاشت.(۱)
سپس فرمود:
《اَبَاالْحَسَن!ِ وَللهِ هذِهِ وَدیعَةُ اللهِ وَ وَدیعَةُ رَسُولِهِ عِنْدَکَ..》
♦️ای علی(ع)! به خدا قسم، فاطمه(س) امانت الهی و امانت رسول(ص) او در نزد توست.(۲)

اما طولی نکشید که اول مظلوم عالم، با اینکه کوهی از صبر و استقامت بودند اما در فراق زهرای مرضیّه تاب و توانش به سر آمد و با آهی جانکاه، هنگام دفن فاطمه(س) خطاب به پیامبر خدا(ص) عرضه داشت:
《..ولِقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ وَ اخْتُلِسَتِ‏ الزَّهْرَاءُ(س)》
♦️امانتی كه به من سپرده بودی، برگردانده شد و به صاحبش رسید، و آنچه در گرو من بود، از من ربوده شد.(۳)

شعر :
بدون یار شدم، رفت آن که یارم بود،
همان که وقت غم و غصّه غمگسارم بود،

مرا به تیغ نیازی نبود تا او بود،
به ذوالفقار چه حاجت، که ذوالفقارم بود،

منم پیمبرِ بعد از پیمبر خاتم،
که گریه، وحی من و چاه کوفه، غارم بود،

سکوت کردم و آهی کشیدم آن وقتی،
که در نماز پسین، دومی کنارم بود!
طالبی

منابع:
۱)امالی شیخ طوسی، ص۴۲، مجلس دوم
۲)بحار الانوار مجلسی، ج۲۲، ص۴۸۴
۳)اصول کافی کلینی، ج۱، ص۴۵۹
Like پاسخ
#9
《السَّلامُ عَلیَکِ یَا بِنتَ سَیِّدِ الأَنبیَاءِ السَّلامُ عَلیَکِ یا بِنتَ صَاحِبَ الحَوضِ واللِّواءِ، ألسَّلامُ عَلَیکِ یَا زِینَبَ الکُبری(س)》

✅هنگامی که غاصبین فدک به خانه حضرت زهرا(س) یورش بردند و حضرت(س) را بین در و دیوار قرار دادند، فشار در، بر بدن حضرت(س) به حدّی بود که در همان لحظه حضرت محسن(ع) در رحم مادر به شهادت رسید.
در این حال حضرت(س) صیحه ای زد که هرکس شنید، گمان کرد مدینه زیر و رو شده است.
سپس حضرت(س) خطاب به حضرت رسول اکرم(ص) فرمود:
《یا اَبتاهُ! یا رَسُولَ الله(ص)!
اَهکَذا کانَ یُفْعَلُ بِحَبیبَتِکَ وَ اِبْنَتِکَ؟》
♦️یا ابتاه! یا رسول الله(ص)!
آیا اینگونه با حبیبه و دخترت رفتار می کنند؟(۱)

?اینجا اولین درس را زینب کبری(س) از مادر گرفت.
وقتی در عصر عاشورا دید دشمن امام حسین(ع) را محاصره کرده و بدن صد پاره ی امام(ع) داخل گودال افتاده، رو به مدینه کرد و با صدایی غم انگیز، ندبه کنان خطاب به پیامبر اکرم(ص) عرضه داشت :
《وامُحَمّداه، صَلّيٰ عَلَيْكَ مَليكُ السَّماء، هَذا حَسَينٌ(ع) بِالعَراءِ، مُرَمَّلٌ بالدِّماء، مُقَطَّعُ الأعضَاءِ..》
♦️وامحمّداه! درود فرشتگان آسمان بر تو، اين حسين(ع) است كه عريان بر خاك افتاده و به خون آغشته شده و اعضايش از هم جدا شده است!(۲)

شعر :
این کشته ی فتاده به هامون حسین(ع) توست،
وین صیدِ دست و پا زده در خون حسین(ع) توست،

این ماهی فتاده به دریای خون که هست،
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین(ع) توست،

این غرقه محیط شهادت که روی دشت،
از موج خون او شده گلگون حسین(ع) توست!
محتشم کاشانی

منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی ،ج۳۰، ص۲۹۴
۲)مناقب آل ابی طالب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۱۳
Like پاسخ
#10
《اَلسَّلامُ عَلَيْکَ یابْنَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ(ع) اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَابْنَ فاطِمَةَالزَّهْراءِ(س)
اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ

✅با پایان گرفتن مراسم صلح و کناره گیری امام حسن مجتبی(ع) از حکومت، امام(ع) از کوفه به مدینه هجرت کرد.
حتی امام(ع) به تقاضای برخی از اهل کوفه مانند مُسّیب بن نجبه و دیگران که خواستار توقف آن حضرت(ع) در کوفه شدند پاسخ رد داد، و درخواستشان را نپذیرفت و به مدینه رفت.
از طرفی هم مغیره از سوی معاویه حاکم کوفه شد.
طبق منابع در این مدت که حضرت(ع) در مدینه ساکن بود، معاویه به مدینه سفر کرد.
امام(ع) با معاویه و درباریان او مانند عمرو بن عاص و مغیره بن شعبه و مروان بن حکم و ولید بن عقبه و دیگران دیدارهایی داشته و سخنانی از آن حضرت(ع) در برخورد با آنها نقل شده است، و در این برخوردها و دیدارها چیزی که همه جا به چشم می خورد، عناد و دشمنی و اهانت و جسارت آنها به امام مجتبی(ع) است.
آنان همواره می خواستند امام(ع) را در انظار مردم و در حضور دیگران تحقیر نمایند.
و حتی این شیوه ناپسند در هواداران آنها و بنی امیه نیز معمول بوده که هر جا امام(ع) را دیدار می کردند، دشنام و یا زخم زبانی به آن بزرگوار می زدند.(۱)
در یکی از این دیدار ها که هرکدام به امام مجتبی(ع) اهانت کردند و امام(ع) با حلم حَسنیّه خودشون، جواب یکایک آنان را داد، وقتی نوبت به مُغیره رسید، امام مجتبی(ع) فرمود :
《مَهلَاً یا مُغَیرَه!
أَنْتَ الَّذِی ضَرَبْتَ فَاطِمَةَ(س) بِنْتَ رَسُولِ اللهِ(ص) حَتَّی أَدْمَیتَهَا وَ أَلْقَتْ مَا فِی بَطْنِهَا》
♦️ساکت باش مغیره!
تو همان هستی که فاطمه(س) دختر گرامی رسول خدا(ص) را زدی؛ تا آنجا که خون آلود شد و فرزند در شکمش را سقط کرد.(۲)

?شعر :
چه بگويم؟ چه ستمها به سرم آوردند،
طفل بودم که گل خاطر من پژمردند،

پيش من در پَسِ در، مادر من آزردند،
ريسمان بسته به مسجد، پدرم را بردند،

من ایستاده بودم دیدم که مادرم را،
قاتل گهی به کوچه گاهی بخانه می زد،

گاهی به پشت و پهلو، گاهی به دست و بازو،
گاهی به چشم و صورت، گاهی به شانه می زد،

گردیده بود قنفذ، هم دست با مغیره،
او با غلاف شمشیر، این تازیانه می زد..
سازگار

منابع :
۱)حیاه الامام الحسن(ع) قرشی، ج۲، ص۲۸۵
۲)الإحتجاج علی أهل اللجاج طبرسی، ج١، ص٢٧٨
Like پاسخ


پرش به انجمن: