2023-09-16 01:58 PM
فتنه از ریشه فتن:
اصل الواحد در ماده، آن چيزي است كه موجب اختلال همراه با اضطراب ميشود، پس هرچه كه موجب اين دو چيز شود، فِتنه است و مصاديقي دارد،
مانند: أموال، أولاد، و غير آنها؛ به شرط اينكه موجب اختلال و اضطراب شوند.
اما فرق ميان فتنه، اختبار، ابتلاء و امتحان اين است
كه اختبار؛ از خبر و به معناي اطلاع (سركشي) نافذ و گرفتن خبر است
و ابتلاء؛ از بلو و به معناي ايجاد تحوّل، تقلّب (دگرگوني) و گرفتار كردن به آن است
و امتحان؛ از مَحن، به معناي دأب (خستگي ناپذيري) و جديت در عمل است، تا جايي كه خبر و نتيجه حاصل شود
و فَتن؛ ايجاد اختلال و اضطراب است.
بنابراين جز از باب مجاز، صحيح نيست كه هيچ يك از اين مواد به جاي ديگري به كار روند و هر يك از اين معاني، در مقام استعمال و تفسير در كلام عرب با يكديگر در آميخته اند. بله اگر حيثيات و قيود لحاظ شوند، اين كار بي اشكال است.
مي گويند: اختبرت الذهب و ابتليته و امتحنته و افتتنته؛ كه عبارت اول به لحاظ مجرد كسب خبر درباره طلا است و عبارت دوم، به لحاظ تحول و دگرگوني در آن و عبارت سوم: با لحاظ خستگي ناپذيري و جديت تا حصول خبر و عبارت چهارم، با در نظر گرفتن اختلال و اضطراب در آن است.
اما ماده فتنه به معناي إحراق (سوزاندن): با لحاظ ايجاد اختلال و اضطراب در نظم چيزِ در حال سوختن به كار ميرود و معناي سوختن از اصل معناي ماده نيست و همين گونه است مفاهيم أموال، أولاد، عذاب، كفر، جنون و شيطان: بنابراين همه اينها از مصاديق اصل هستند و از خود اصل نميباشند.
سوره مباركه يونس آيه 85: فَقَالُوا عَلَی اللَّـهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ،
پس گفتند: بر خدا توكّل كرديم. پروردگارا، ما را برای قوم ستمگر [وسيله] آزمايش قرار مده
فِتنَة؛ بر وزن فِعلَة، مصدر نوع از فَتن است و بر نوعي از آنچه كه موجب اختلال در جريان امور و اضطراب ميشوند، دلالت ميكند و گاهي جريان امور زندگي شخص يا اشخاصي، فتنه براي گروهي ديگر، موجب اختلال و اضطراب در نظم امورشان مي شود؛ خواه خير باشد يا شرّ.
همچنان كه فقر يا غنا يا صحت يا بيماري يا صلاح عمل و عقيده يا فساد آنها يا ابتلاء يا عذاب يا مانند آنها: موجب اختلال نظم در طرف مقابل مي شوند.
پس فَتن بر چيزي بيش از تزلزل و تنبّه دلالت نمي كند و تنبه صِرف و ترديد، جز تحوّل، چيزي براي صاحبش به همراه ندارد و اين تحول يا به سوي خير است و يا به سوي شرّ و فساد
و اين در هر حركتي امري ضروري است تا در هر راه و جرياني - خواه صلاح باشد يا فساد - اطمينان، استحكام و ثبوت حاصل شود.
پس روشن شد كه افتتان (به فتنه افتادن): اولين مرتبه از ابتلاء، امتحان و اختبار است و تا زماني كه خبر و نتيجه حاصل شود، ادامه مييابد و به همين دليل افتتان در قرآن كريم در موارد طلب خبر و تحصيل نتيجه به كار مي رود.
سوره مباركه طه آيه 40:
وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا،
و [سپس] شخصی را كُشتی و [ما] تو را از اندوه رهانيديم، و تو را بارها آزموديم.
منظور افتتان (به فتنه افتادن) است، تا زماني كه به نتيجه و خبر منتهي شود.
اصل الواحد در ماده، آن چيزي است كه موجب اختلال همراه با اضطراب ميشود، پس هرچه كه موجب اين دو چيز شود، فِتنه است و مصاديقي دارد،
مانند: أموال، أولاد، و غير آنها؛ به شرط اينكه موجب اختلال و اضطراب شوند.
اما فرق ميان فتنه، اختبار، ابتلاء و امتحان اين است
كه اختبار؛ از خبر و به معناي اطلاع (سركشي) نافذ و گرفتن خبر است
و ابتلاء؛ از بلو و به معناي ايجاد تحوّل، تقلّب (دگرگوني) و گرفتار كردن به آن است
و امتحان؛ از مَحن، به معناي دأب (خستگي ناپذيري) و جديت در عمل است، تا جايي كه خبر و نتيجه حاصل شود
و فَتن؛ ايجاد اختلال و اضطراب است.
بنابراين جز از باب مجاز، صحيح نيست كه هيچ يك از اين مواد به جاي ديگري به كار روند و هر يك از اين معاني، در مقام استعمال و تفسير در كلام عرب با يكديگر در آميخته اند. بله اگر حيثيات و قيود لحاظ شوند، اين كار بي اشكال است.
مي گويند: اختبرت الذهب و ابتليته و امتحنته و افتتنته؛ كه عبارت اول به لحاظ مجرد كسب خبر درباره طلا است و عبارت دوم، به لحاظ تحول و دگرگوني در آن و عبارت سوم: با لحاظ خستگي ناپذيري و جديت تا حصول خبر و عبارت چهارم، با در نظر گرفتن اختلال و اضطراب در آن است.
اما ماده فتنه به معناي إحراق (سوزاندن): با لحاظ ايجاد اختلال و اضطراب در نظم چيزِ در حال سوختن به كار ميرود و معناي سوختن از اصل معناي ماده نيست و همين گونه است مفاهيم أموال، أولاد، عذاب، كفر، جنون و شيطان: بنابراين همه اينها از مصاديق اصل هستند و از خود اصل نميباشند.
سوره مباركه يونس آيه 85: فَقَالُوا عَلَی اللَّـهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ،
پس گفتند: بر خدا توكّل كرديم. پروردگارا، ما را برای قوم ستمگر [وسيله] آزمايش قرار مده
فِتنَة؛ بر وزن فِعلَة، مصدر نوع از فَتن است و بر نوعي از آنچه كه موجب اختلال در جريان امور و اضطراب ميشوند، دلالت ميكند و گاهي جريان امور زندگي شخص يا اشخاصي، فتنه براي گروهي ديگر، موجب اختلال و اضطراب در نظم امورشان مي شود؛ خواه خير باشد يا شرّ.
همچنان كه فقر يا غنا يا صحت يا بيماري يا صلاح عمل و عقيده يا فساد آنها يا ابتلاء يا عذاب يا مانند آنها: موجب اختلال نظم در طرف مقابل مي شوند.
پس فَتن بر چيزي بيش از تزلزل و تنبّه دلالت نمي كند و تنبه صِرف و ترديد، جز تحوّل، چيزي براي صاحبش به همراه ندارد و اين تحول يا به سوي خير است و يا به سوي شرّ و فساد
و اين در هر حركتي امري ضروري است تا در هر راه و جرياني - خواه صلاح باشد يا فساد - اطمينان، استحكام و ثبوت حاصل شود.
پس روشن شد كه افتتان (به فتنه افتادن): اولين مرتبه از ابتلاء، امتحان و اختبار است و تا زماني كه خبر و نتيجه حاصل شود، ادامه مييابد و به همين دليل افتتان در قرآن كريم در موارد طلب خبر و تحصيل نتيجه به كار مي رود.
سوره مباركه طه آيه 40:
وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا،
و [سپس] شخصی را كُشتی و [ما] تو را از اندوه رهانيديم، و تو را بارها آزموديم.
منظور افتتان (به فتنه افتادن) است، تا زماني كه به نتيجه و خبر منتهي شود.