تـقوی
تقوی از ریشه وقی: حفظ چيزي از مخالفت و عصيان (سرپيچي) در خارج و در مقام عمل است،
همچنان كه عفَّة (پاكدامني)؛ به معناي حفظ نفس از تمايلات و خواهشهاي نفساني است.
خصوصيات تقوي: به اختلاف موارد، متفاوت ميشود و وجه اشتراك همه موارد: صيانت (حفظ) چيزي از محرّمات شرعي و عقلي، توجه به حق، تطهير (پاك كردن) عمل و جريان طبيعي مَعروف (شناخته شده) است
و اين معنا در مقابل فُجور ميباشد كه عبارت است از: شكافته شدن حالت اعتدال و جريان طبيعي معروف و خروج امري مخالف كه موجب فِسق و طغيان (سركشي) ميشود
فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها، سپس پليدكاری و پرهيزگاریاش را به آن الهام كرد.
أَمْ نَجْعَلُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقينَ كَالْفُجَّار،
يا [مگر] كسانی را كه گرويده و كارهای شايسته كرده اند، چون مفسدانِ در زمين میگردانيم، يا پرهيزگاران را چون پليدكاران قرار میدهيم؟
قرار دادن مُتَّقين و فُجّار در مقابل هم، بر اين دلالت ميكند كه؛ تَقوي، برخلاف فُجور و ظهور فسق است.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً،
ای كسانی كه ايمان آورده ايد، خودتان و كسانتان را از آتشی كه سوخت آن، مردم و سنگهاست حفظ كنيد
وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ،
و هر كس از خسّت نفس خود مصون ماند، ايشانند كه رستگارانند.
اما اتِّقاء: بر باب افتعال است و بر اختيار تقوي و عمل به مقتضاي آن دلالت ميكند
وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوی وَ اتَّقُونِ يا أُولِي الْأَلْبابِ،
و برای خود توشه برگيريد كه در حقيقت، بهترين توشه، پرهيزگاری است، و ای خردمندان! از من پروا كنيد.
تقوی از ریشه وقی: حفظ چيزي از مخالفت و عصيان (سرپيچي) در خارج و در مقام عمل است،
همچنان كه عفَّة (پاكدامني)؛ به معناي حفظ نفس از تمايلات و خواهشهاي نفساني است.
خصوصيات تقوي: به اختلاف موارد، متفاوت ميشود و وجه اشتراك همه موارد: صيانت (حفظ) چيزي از محرّمات شرعي و عقلي، توجه به حق، تطهير (پاك كردن) عمل و جريان طبيعي مَعروف (شناخته شده) است
و اين معنا در مقابل فُجور ميباشد كه عبارت است از: شكافته شدن حالت اعتدال و جريان طبيعي معروف و خروج امري مخالف كه موجب فِسق و طغيان (سركشي) ميشود
فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها، سپس پليدكاری و پرهيزگاریاش را به آن الهام كرد.
أَمْ نَجْعَلُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقينَ كَالْفُجَّار،
يا [مگر] كسانی را كه گرويده و كارهای شايسته كرده اند، چون مفسدانِ در زمين میگردانيم، يا پرهيزگاران را چون پليدكاران قرار میدهيم؟
قرار دادن مُتَّقين و فُجّار در مقابل هم، بر اين دلالت ميكند كه؛ تَقوي، برخلاف فُجور و ظهور فسق است.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً،
ای كسانی كه ايمان آورده ايد، خودتان و كسانتان را از آتشی كه سوخت آن، مردم و سنگهاست حفظ كنيد
وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ،
و هر كس از خسّت نفس خود مصون ماند، ايشانند كه رستگارانند.
اما اتِّقاء: بر باب افتعال است و بر اختيار تقوي و عمل به مقتضاي آن دلالت ميكند
وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوی وَ اتَّقُونِ يا أُولِي الْأَلْبابِ،
و برای خود توشه برگيريد كه در حقيقت، بهترين توشه، پرهيزگاری است، و ای خردمندان! از من پروا كنيد.