امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
برگ معرفت
#91
احساسات کلمه‌ای

  احساسات فعلی ما منشائی کلمه‌ای دارند.

یعنی پشت هر احساس یک کلمه وجود دارد. و تا زمانی که فکر مشغول اندیشیدن به آن کلمه است، احساس توأم با آن هم وجود دارد.
به محض اینکه فکر از اندیشیدن به کلمه‌ای که محرک احساس خاصی است باز ایستد، آن احساس هم دیگر وجود ندارد.
Like پاسخ
#92
ثواب تلاوت سوره - قرآن

- تمام آثار و فضائلی که برای قراءت قرآن و سوره ها و آیات کریمه وارد است : مربوط به خواندن حقیقی است، یعنی باید از روی دقت و فهم معنی و  توجه بحقایق و مقاصد و با حفظ آداب و شرائط و تجلیل از کلام پروردگار متعال صورت بگیرد

و قراءت هم در لغت بمعنی تفهّم و ضبط است ، و هرگز خواندن تنها کلمات بی آنکه بمعانی و مقاصد توجهی شود ارزشی پیدا نکرده و حتی در عرف هم عمل ناقصی محسوب میگردد ،
مانند خواندن سطحی نامه ای که نسخه معالجه یا دستور یا سفارش لازمی در آن باشد.

و آثار و ثوابی که برای قراءت وارد میشود بتناسب مفاهیم و معانی آن آیات است ، و این امر دلالت میکند که قراءت حتی اضافه بر تفهم محتاج بعمل نيز می باشد ، تا آن نتیجه را بدهد، چنانکه در نسخه طبیب اینمعنی صددرصد منظور است
و با این بیان قاطع بسیاری از اشکالات در مورد روایاتیکه مربوط به ثواب و عقاب است : برطرف خواهد شد

و اکثر آیات کریمه برای درمان قسمتی از دردهای درونی روحی است ، مانند نسخه دکتر متخصصی که در مورد سینه پهلو و امثال آن ، آمپول یا قرص پنی سیلین دستور بدهد،
و در مقابل نسخه : مریض هم تفهّم و عمل نکند، و یا اینکه بدقت رسیدگی کرده و طبق نوشته دکتر عمل کند .
Like پاسخ
#93
قسمت هایی از نامه منسوب به امام سجاد به زهری

...  خداوند در قرآن علما را مسئول دانسته آنجا كه فرموده: «حتما بايد آن را به وضوح براي مردم بيان نماييد و كتمانش مكنيد»
سوره آل عمران ، آيه 187 .

و بدان كه كمترين چيزي كه كتمان نموده اي و سبكترين باري كه بر دوش داري اين است كه با انس خود، ستمگر را از وحشت تنهايي رها ساخته اي و راه گمراهي را با نزديك شدن به او و پذيرفتن دعوتش، برايش هموار كرده اي؛
وه چه مي ترسم كه فرداي قيامت همراه با خيانتكاران گرفتار گناه خود باشي و به خاطر درآمدي كه در اثر كمك به ستمگران به دست آورده اي مورد بازخواست قرار گيري؛
زيرا تو چيزي را دريافت كرده اي كه نه از آن تو است و نه از آن كسي كه آن را به تو بخشيده است و به كسي نزديك شده اي كه حق هيچ كس را نپرداخته است و تو نيز از اين نزديكي خود به او براي جلوگيري از باطل استفاده نكرده اي و كسي را كه به جنگ خدا رفته دوست داشته اي.

آيا غير از اين است كه دعوت آنها از تو براي اين بود كه تو را محور چرخش دستگاه ظلم و ستم خود قرار دهند؟ و با پل قرار دادن تو راهي براي گرفتار ساختن مردم پيدا كردند و تو را نردبان گمراهي و مبلغ تباهكاري و پوينده راه خود نمودند.
در تو نسبت به علما آل محمد عليهم السلام بذر شك و شبهه كاشتند و به وسيله تو دل نادانان را صيد كردند -و تو آن چنان در اين كار پيش رفتي كه برجسته ترين وزيران و نيرومندترين ياران آنها هم نمي توانستند اين چنين فسادشان را اصلاح جلوه دهند و راه رفت و آمد خواص و عوام را به درگاه آنها هموار سازند.

در مقابل اين همه خوش خدمتي ، چه بسيار كم به تو مزد دادند در برابر آنچه از تو گرفتند چه كم براي آبادي دنيايت مايه گذاشتند در برابر تخريب آخرتت
پس مراقب خود باش كه ديگري به فكر مراقبت تو نيست و همچون مردي مسيول به حساب خود رسيدگي كن.

وه چه مي ترسم كه تو در شمار كساني باشي كه خداوند در باره آنها در قرآن چنين فرموده است:
«پس بعد از آنان، جانشيناني وارث كتاب آسماني شدند كه متاع اين دنياي پست را مي گيرند و مي گويند: «بخشيده خواهيم شد».
سوره اعراف ، آيه 169
Like پاسخ
#94
بعد از پیامبر اکرم(ص) اسلام به طور مختصر منحرف شد؛ اما در زمان عثمان، چون بنی‌امیه روی کار آمدند، زاویه انحراف به‌تدریج وسیع‌تر و بیشتر شد.
امیر‌المؤمنین(ع) در نامه ۶۲ نهج‌البلاغه که به مردم مصر می‌نویسد، نگرانی خود را بیان می‌کند. دلیل بیعت‌نکردن خود با ابوبکر را ذکر می‌کند
و می‌گوید که وقتی دیده که عده‌ای از دین برگشته‌اند و شعار نابودی دین اسلام را می‌دهند، قیام کرده و در این کار خود را مسئول دانسته است. ایشان علت نگرانی خود را چنین بیان می‌کند:

وَ لَكِنَّنِی آسَى أَنْ یلِی أَمْرَ هَذِهِ اَلْأُمَّـ‹ِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا
فَیتَّخِذُوا مَالَ اَللَّهِ دُوَلاً وَ عِبَادَهُ خَوَلاً
وَ اَلصَّالِحِینَ حَرْباً وَ اَلْفَاسِقِینَ حِزْباً؛

«ناراحتی من فقط از آن نظر بود که سرپرستی این امت به دست سبک‌مغزانِ کم‌خرد و تبهکارانش افتد؛
در نتیجه مال خدا را به عنوان دارایی ویژه در میان خود بگردانند و بندگانش را بردگان خویش پندارند
و با شایستگان درستکار سر جنگ در پیش گیرند و با ناشایستگان تبهکار، حزب و دار و دسته تشکیل دهند
Like پاسخ
#95
لَا يَنْفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا ۗ


نقل‌قول: کسب خیر در ایمان  چیست؟ -
برای مثال اینکه کسی ایمان داشته باشه ولی در ایمانش خیری کسب نکنه معنیش چیه؟


 روایت ها

أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً :  الْإِقْرَارُ بِِالْأَنْبِیَاءِ  وَ الْأَوْصِیَاءِ وَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ خَاصَّهًًْ قَالَ لَا یَنْفَعُ إِیمَانُهَا لِأَنَّهَا سُلِبَتْ.
أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانها خَیْراً؛ گناهان بین مؤمن و ایمانش فاصله می‌اندازد، گناهانش زیاد و نیکی‌هایش اندک است و ایمانش به او سود نمی‌رساند.
ًامام صادق (علیه السلام)- أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا، مؤمن گناهکار، کثرت گناهانش و کم‌بودن حسناتش، میان او و ایمان حایل شده است. پس خیری را از ایمانش به دست نیاورده است.
Like پاسخ
#96
در عبارت مشهور
"الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم"
، غالبا فکر میکنند که منظور از مُلک، "حکومت" است، در حالیکه اینجا منظور از مُلک، "سرزمین" است. حکومتها با ظلم هم میمانند اما حکمرانی ظالمانه ای که به منابع سرزمینی و توسعه بیتوجه است، سرزمین را به تباهی میکشاند.
Like پاسخ
#97
پروژه اسلام انقلابی که با شریعتی کلید خورد و مجاهدین خلق، فرقان، آرمان مستضعفین، خط امامیها، امتی ها و هدفی ها ادامه اش دادند، نتیجه ای جز فقیرسازی ایران درپی نداشت؛
پروژه ای که اسلام را فقط در چارچوب لیبرالیسم ستیزی در داخل و امپریالیسم ستیزی در خارج می فهمد و با توسعه می ستیزد.

نقد و نظر
Like پاسخ
#98
برخلاف تصور رایج که مرحوم مصباح یزدی را رهبر فکری جریان بنیادگرا میدانند،
رهبر فکری این جریان، مرحوم محمدرضا حکیمی با رویکردهای مکتب تفکیکی، اخباری گری و ضدعقلانیت با الگوی کوبا/کره شمالی اسلامی بود؛
مرحوم مصباح یزدی اما چهره ای عقلگرا بود و به بازتولید شاهنشاهی صفوی می اندیشید.
Like پاسخ
#99
مرگ هیچ انسانی،حتی دشمن، شادمانی ندارد.

با پایان جنگ جمل، امام علی، نه تنها به دشمنانش در جمع اصحاب جمل اهانت نکرد، بلکه بالای سر جنازه های دشمن از جمله جناب طلحه رفت و افسوس خورد که چرا به نصیحتها توجه نکردند.
امام علی بر جنازه دشمنانش در جنگ جمل نماز خواند و اگر فضیلتی هم از آنان سراغ داشت، اعلام کرد.
Like پاسخ
برخلاف تصور عمومی، نیروی مخالف، نه تنها مانع حرکت نیست، بلکه عامل حرکت است.
Like پاسخ
امام صادق مي‌فرمايند:
«وَ اِنَّ رُوحَ الْمُؤمِنِ لَاَشَدُّ اِتِّصالاً بِرُوحِ اللهِ مِنْ اِتِّصالِ شُعاعِ الشَّمْسِ بِها»
اتّصال روح مؤمن به روح خدا شديدتر است از اتّصال شعاع خورشيد به خورشيد.

در واقع تزكيه عبارت از حركت از خود و در خود و به‌سوي خود است ولي به‌سوي خودِ برتر و عبور از حجاب خودِ نازل.
انسان در ابتداي امر خود را همين مرتبه‌ي نازله‌ي روح مي‌پندارد، ولي اگر حجاب بدن و تعلّقات بدني را كنار زد، با حقيقت بالاتري از خود روبه‌رو مي‌شود.
«خودِ نازل» حجاب «خود عالي» است، خودِ نازل كه محجوب از حق است، حجاب «خودِ اصليِ» انسان است كه از حق محجوب نيست

‌اميرالمؤمنين مي‌فرمايند:
«وَ الْحِجَابُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ خَلْقُه‏»
حجابِ بين خداوند و بين خلق او، خود خلق او مي‌باشند.
و لذا اگر مخلوق از محدوديت‌هاي خود بگذرد با حقيقتي روبه‌رو مي‌شود که آن حقيقت، همان جنبه‌ي قدسي انسان است.
Like پاسخ
شهید
شهید از شهود است
شهود : حضور و اشراف داشتن با علم
این معنی برای افرادی حاصل می شود که احاطه روحی به دیگران پیدا کرده و به خصوصیات حالات و صفات آنان اشراف و علم داشته باشد

این مرتبه در اثر طهارت نفس و مجاهدت و تزکیه ، و تطهیر کدورت و آلودگیها از باطن حاصل می شود

وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ
فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ ۚ
وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا

و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند،  همنشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛
از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان؛ و آنها رفیقهای خوبی هستند!
Like پاسخ
یکی از دعاهای امام ولی عصر عج  با این عبارت آغاز می شود

رَبِّ مَنْ ذَا الَّذِی دَعَاکَ فَلَمْ تُجِبْهُ
یعنی بارخدایا! چه کسی دعا کرد و تو او را اجابت نفرمودی؟

در ادامه دعا می فرماید
وَ رَبِّ هَذَا فِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ مَعَ عِنَادِهِ وَ کُفْرِهِ وَ عُتُوِّهِ وَ إِذْعَانِهِ الرُّبُوبِیَّةَ لِنَفْسِهِ

وَ عِلْمِکَ بِأَنَّهُ لَا یَتُوبُ وَ لَا یَرْجِعُ وَ لَا یَئُوبُ وَ لَا یُؤْمِنُ وَ لَا یَخْشَعُ

اسْتَجَبْتَ لَهُ دُعَاءَهُ

خداوندا! آن فرعونی که در مقابل دستگاه با عظمت تو کاخ ها برافراشت و سرکشی ها نمود و دعوی ربوبیت کرد
و با اینکه تو می دانستی، توبه نمی کند و قلبش در برابر ذات پاک تو خاضع نخواهد شد،
دعایش را مستجاب کردی.
Like پاسخ
 رکوع :

اصل در این ماده خضوع و فروتنی متوسط است که می تواند فقط معنوی و یا همراه ظاهر و یا تنها در ظاهر باشد
اما خضوع کامل سجده است که جز برای خداوند متعال برای کس دیگری جایز نیست
تفاوت خضوع و خشوع : خضوع همراه با تسلیم است و خشوع نرمش و فروتنی همراه پذیرش و قبول است

پس رکوع ظاهری خم شدن کمر به سوی پایین است و رکوع روحانی ، خضوع در قلب است
رکوع جامع ظاهر و معنا : مانند رکوع در نماز همراه با توجه و خضوع است

رکوع در میان عبادات مصداق خارجی ندارد ، بر خلاف قیام و سجود تنها
وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ‌:
نماز بپا دارید و زکات بدهید و با رکوع کنندگان رکوع کنید
منظور از رکوع خضوع مطلق ، تسلیم و طاعت در مقابل اوامر و تکالیف دینی و عدم تمرد و مخالفت از هر نوعی است
Like پاسخ
ولی :
اصل الواحد در ماده، واقع شدن چيزي در وراي (پسِ) چيزي، همراه با رابطه اي ميان آن دو است و وَراء؛ اعمّ از جلو و پشت است؛
ضمناً آن دو چيز مي توانند از جهت وجودي يا به لحاظ محلّ و اعتبار، متفاوت باشند و اين رابطه هم ميتواند حسنه (خوب) يا سيّئه (بد) باشد.

اما مفاهيم حُبّ (دوستي)، قرب (نزديكي)، نصر (ياري) و مُتابعة (پيروي): برحسب اختلاف موارد، از آثار اصل هستند و از مصاديق آن:
وَلايَة؛ به معناي تدبير امور ديگري و اقدام به كفايت جريان زندگي اوست؛
زيرا وَلي و مُتَوَلّي در وراي مُتولّي عليه واقع مي شوند و رابطه ميان آنها تدبير امور و اقدام به انجام آن است.
سوره مباركه مائده آيه 51:

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصاری أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ
،
ای كسانی كه ايمان آوردهايد، يهود و نصاری را دوستانِ [خود] مگيريد [كه] بعضی از آنان دوستان بعضی ديگرند. و هر كس از شما آنها را به دوستی گيرد، از آنان خواهد بود.

پس ولي كسي است كه به ولايت و تدبير متّصف است و مُتَوَلّي كسي است كه وَلي اختيار ميكند، يا كسي است كه توليت و ولايت بر ديگري را برميگزيند و مَولي از همين معناست:
كه اين كلمه در اصل، اسم مكان به معناي محلّ ولايت است؛ يعني كسي كه مفهوم توليت در او تحقق مييابد. پس او مصداقي براي ظهور ولايت است.

سوره مباركه انفال آيه 40:

فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلاكُمْ نِعْمَ الْمَوْلی وَ نِعْمَ النَّصِيرُ،
پس بدانيد كه خدا سرور شماست. چه نيكو سرور و چه نيكو ياوری است.

سوره مباركه مريم آيه 5:

وَ إِنِّي خِفْتُ الْمَوالِيَ مِنْ وَرائِي وَ كانَتِ امْرَأَتِي عاقِراً،
و من پس از خويشتن از بستگانم بيمناكم و زنم نازاست.

يعني بر مَوالي (كساني كه تحت ولايتند)، يا كساني كه پس از من وَلي ميشوند، ميترسم.
اما تعبير به مَولي به جاي وَلي، در اينگونه موارد: براي اشاره به تعظيم و تجليل مقام خداي سبحان است؛ زيرا صيغه مَفعَل - كه اسم مكان است بر تمركز فعل، محل تجمّع، ورود و صدور آن دلالت ميكند؛ و اين برخلاف صيغه فَعيل (وَليّ) است كه بر اتّصاف به صفتي دلالت دارد. همچنين از ديگر مصاديق اصل: مفهوم أولويّة است و أولي كسي است كه شايسته تر است به اينكه در وراي چيزي - همراه با وجود رابطه اي ميان آنها - واقع شود.

سوره مباركه آلعمران آيه 68:
إِنَ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُ،
در حقيقت، نزديكترين مردم به ابراهيم، همان كسانی هستند كه او را پيروی كرده اند.يعني مناسبتر و لايقتر در جهت وقوع و استقرار در وراي مقام ابراهيم (ع) و نزديكي عملي به او: پيروان او و اين پيامبر و مؤمنان هستند.

سوره مباركه قيامت آيه 35:
أَوْلی لَكَ فَأَوْلی
ثُمَ أَوْلی لَكَ فَأَوْلی،
وای بر تو! پس وای [بر تو!]/ بازهم وای بر تو! وای بر تو!

يعني اين ابتلائات و سختيها در مورد اين انسان جاهل تكذيب كننده، در وراي افراد ديگر واقع مي شود و واقع شدن اين سختيها در حقّ او، شايسته ترين چيز است.
از ديگر مصاديق اصل: تَوليَة است كه به معناي واقع كردن چيزي در امري است كه پيش از چيزي است كه گذشته است. مثلاً:
وَلّي وَجهَهُ عنه: يعني صورتش را در پسِ چيزي قرار داد كه تا پيش از اين در آن بود و آن را از مواجهه گذشته اش به چيزي كه پيش از آن بود، برگرداند.

سوره مباركه بقره آيه 142:
سَيَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ التي كانوا عليها،
به زودی مردم كم خرد خواهند گفت: چه چيز آنان را از قبلهای كه بر آن بودند رويگردان كرد؟مردمان سفيه ميگويند: چه چيزي ايشان را از قبلهشان به وَراء (پشت) آن برگرداند؟!

سوره مباركه انفال آيه 16:
وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لقتال،
و هر كه در آن هنگام به آنان پشت كند- مگر آنكه [هدفش] كناره گيری برای نبردی [مجدّد]ي

عني هر كس در جنگ، پشتش را به سوي كافران برگردانَد، خشم خدا را براي خود برگزيده است. پس تَوليَة به اين معناست كه كسي خود يا ديگري را در پسِ امري معهود و شناخته شده قرار دهد، يا كسي را به عنوان وَلي و برپا دارنده و مدبّر براي اداره امور بگمارد. ضمناً تَوليت در عُرف: به معناي ولايت مطلق به كار ميرود. اما يكي ديگر از مصاديق اصل: تَوَلِّي است، كه به معناي اختيار ولايت است؛ به اين صورت كه استقرار در وراي مُتولّي عليه را برگزيند تا امورش را تدبير كند.

سوره مباركه اعراف آيه 196:
إِنَ وَلِيِّيَ اللَّهُ الذي نزل الكتاب وَ هُوَ يَتَوَلَّی الصَّالِحِينَ،
بی ترديد، سرور من آن خدايی است كه قرآن را فرو فرستاده، و همو دوستدار شايستگان است.

يعني خداوند، وليّ من است و او ولايت بر صالحان را اختيار ميكند.
همچنين تَوَلّي به معناي إدبار (پشت كردن) و إعراض (روي گرداندن) به كار ميرود؛ و اين معنا از لوازم ولايت است؛ زيرا ولايت، با انحراف و برگشتن از موارد ديگر، ملازمت دارد.
پس در اينجا، جهت ولايت و واقع شدن در وراي چيزي مورد نظر است و مفهوم اعراض، به دلالت التزامي فهميده ميشود. ضمن اينكه إعراض هم ميتواند از مصاديق اصل باشد؛ به اين شرط كه به معناي واقع شدن در وَراي امر اول باشد؛ يعني خارج شدن از برنامه معهود و شناخته شده به ماوراي آن.

سوره مباركه اعراف آيه 79:
فَتَوَلَّی عَنْهُمْ وَ قالَ يا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسالَةَ رَبِّي،
پس [صالح] از ايشان روی برتافت و گفت: ای قوم من، به راستی، من پيام پروردگارم را به شما رساندم.
ذكر كلمه عن، به طور صريح بر إعراض دلالت ميكند؛ ولي نه اعراض مطلق؛ بلكه إعراض و خروج از واقع شدن در وراء (پشت) چيزي.

سوره مباركه آل عمران آيه 32:
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْكافِرِينَ،
پس اگر رويگردان شدند، قطعاً خداوند كافران را دوست ندارد.

پس روشن شد كه اصل ثابت در ماده: وقوع چيزي در وراي چيزي است؛ خواه به منظور تربيت و تدبير باشد. مانند: مقام ولايت، يا به منظور مخالفت، دشمني و إعراض؛ مانند: واقع شدن در محلي، در مقابل چيزي و در جهت پشت كردن به آن. همچنين در مُعتِق (آزاد كننده)، مُعتَق (آزاد كرده)، ياور، عمو، پسرعمو، هم پيمان، گروه، صاحب (همنشين) و همسايه: واقع شدن در وراي ايشان لحاظ ميشود. (همه اين موارد، معناهايي هستند كه لغويان براي دو واژه مولا و وَلي برشمرده اند.)
Like پاسخ


پرش به انجمن: