2022-07-05 05:46 PM
خافِضَةٌ رافِعَةٌ
آن قيامت پايين را، بالا؛ و بالا را پايين و همه را زير و رو ميكند.
باطنها، آشكار و اثرِ اسباب ظاهري پنهان و بيخاصيت ميشود، همچنانكه عزت كافر، خافض و ذلت ظاهري مؤمن، رافع ميگردد و به يك معني ديگر آن ذلت براي مؤمن از بين ميرود.
نظامي درست عكس اين نظام دنيا واقع ميشود، با شرايط مخصوص به خود. اشقيا به دركات جهنم و سعداء به درجات بهشت منـزل ميگيرند، و لذا اشقياء خافض و سعداء رافع ميگردند.
إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا
چون زمين زلزله ميشود، زلزله و لرزشي كه قابل وصف نيست، قيامت واقع ميشود.
در زلزلههاي معمولي، شيئ از نظر مكان جابجا ميشود. ولي در زلزله قيامت، وجود شيئ، وجودي ديگر ميگردد.
يعني زمين و آنچه زميني است از خودش گرفته ميشود و به خود برترِ مناسب عالم قيامت تبديل ميگردد.
مثل وقتي كه بدن ميلرزد تا روح جدا ميشود و روح از جنبه تعلق به بدن، به جنبه تعلق به عالم غيب تغيير مرتبه وجود ميدهد.
وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا
فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا
و در اثر اين تكان، كوهها به شدت خُرد ميشوند و چون غباري پراكنده ميگردند.
مثل اينكه بدن به خاك و غبار تبديل ميشود. اين تغيير هويت طوري است كه كوهها را از هويت كوهبودن خارج ميكند.
پس معلوم ميشودآن كوهها غبار پراكنده بودند و اصل آنها كه گردهاي پراكندهبوده، ظاهر ميشود.
و چشمها در اثر اين زلزله قيامتي بصير ميگردد و متوجه ميشود كه اين كوههاي پراكنده كه با چشم دنيايي، پديدههاي سخت و بزرگي بودند، در واقع چيز قابل ذكري نبودند.
همچنانكه قدرتهاي بزرگ دنيايي با همه ساز و برگشان در چشم قيامتي، غباري پراكنده بيش نبودند و نيستند.
آن قيامت پايين را، بالا؛ و بالا را پايين و همه را زير و رو ميكند.
باطنها، آشكار و اثرِ اسباب ظاهري پنهان و بيخاصيت ميشود، همچنانكه عزت كافر، خافض و ذلت ظاهري مؤمن، رافع ميگردد و به يك معني ديگر آن ذلت براي مؤمن از بين ميرود.
نظامي درست عكس اين نظام دنيا واقع ميشود، با شرايط مخصوص به خود. اشقيا به دركات جهنم و سعداء به درجات بهشت منـزل ميگيرند، و لذا اشقياء خافض و سعداء رافع ميگردند.
إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا
چون زمين زلزله ميشود، زلزله و لرزشي كه قابل وصف نيست، قيامت واقع ميشود.
در زلزلههاي معمولي، شيئ از نظر مكان جابجا ميشود. ولي در زلزله قيامت، وجود شيئ، وجودي ديگر ميگردد.
يعني زمين و آنچه زميني است از خودش گرفته ميشود و به خود برترِ مناسب عالم قيامت تبديل ميگردد.
مثل وقتي كه بدن ميلرزد تا روح جدا ميشود و روح از جنبه تعلق به بدن، به جنبه تعلق به عالم غيب تغيير مرتبه وجود ميدهد.
وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا
فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا
و در اثر اين تكان، كوهها به شدت خُرد ميشوند و چون غباري پراكنده ميگردند.
مثل اينكه بدن به خاك و غبار تبديل ميشود. اين تغيير هويت طوري است كه كوهها را از هويت كوهبودن خارج ميكند.
پس معلوم ميشودآن كوهها غبار پراكنده بودند و اصل آنها كه گردهاي پراكندهبوده، ظاهر ميشود.
و چشمها در اثر اين زلزله قيامتي بصير ميگردد و متوجه ميشود كه اين كوههاي پراكنده كه با چشم دنيايي، پديدههاي سخت و بزرگي بودند، در واقع چيز قابل ذكري نبودند.
همچنانكه قدرتهاي بزرگ دنيايي با همه ساز و برگشان در چشم قيامتي، غباري پراكنده بيش نبودند و نيستند.